دروغگویی روی مبل

(12)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
2582

علاقه مندان به این کتاب
31

می‌خواهند کتاب را بخوانند
5

کسانی که پیشنهاد می کنند
6

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب دروغگویی روی مبل

انتشارات صبح صادق منتشر کرد:
ارنست روان درمان‌گری بود که به کارش عشق می‌ورزید. بیمارانش هر روز او را به خصوصی‌ترین اتاق‌های زندگی‌شان دعوت می‌کردند؛ و او هر روز آن‌ها را تسلی می‌داد، تیمارشان می‌کرد و ناامیدی را از آن‌ها دور می‌کرد...کسی که به کارش عشق می‌ورزد، خوش‌شانس است. ارنست احساس خوش شانسی می کرد. البته چیزی بیش از خوش شانسی؛ او احساس خوش‌بختی می‌کرد...بعضی از صبح‌ها، از پنجره‌ی مطبش...به آسمان مه آلود نگاه می‌کرد و با خود تصور می‌کرد که اسلافش در روان‌درمانی در افق منتظر ایستاده‌اند...در بالاترین سطح و دورتر از بقیه، نیاکانی ایستاده بودند که پیگرهای آسمانی‌شان به سختی روایت می‌شد: عیسی مسیح، بودا و سقراط. پایین‌تر از آن‌ها و کمی نزدیک‌تر، پیشروان بزرگ بودند که چهره‌هایشان کمی متمایز بود: نیچه، کیرکگور، فروید و یونگ، و از آن‌ها نزدیک‌تر پدربزرگ‌های روان‌درمانی: آدلر، هورنی، سالیوان، فروم و چهره‌ی شیرین و خندان شاندور فرنتزی.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب دروغگویی روی مبل اثر اروین یالوم

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتاب دروغگویی روی مبل از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتاب دروغگویی روی مبل از سایت گودریدز امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی رمان دروغگویی روی مبل:

دروغگویی روی مبل کتابی از اروین یالوم، داستان‌نویس آمریکایی و روان‌درمانگر و نویسندۀ کتاب‌ پرفروش «وقتی نیچه گریست» است. این کتاب اولین بار در سال 2020 منتشر شد و روایت روابط غیرعادی سه درمانگر با بیماران خود است. این کتاب نیز مانند دیگر کتاب‌های اروین یالوم درون‌مایۀ روانشناسی و فلسفی دارد و شاید تا حدی بر اساس تجربیات شخصی نویسنده نوشته شده باشد.

واکنش‌های جهانی به رمان دروغگویی روی مبل:

«اگر فروید یا یونگ قصد می‌کردند کتابی هیجان‌انگیز در ژانر روان‌شناختی بنویسند، شاید هیچ‌کدام از پس نوشتن چنین کتاب محکم و گویایی برنمی‌آمدند.» - لس‌آنجلس تایمز

«دروغگویی روی مبل رمانی گیرا و بسیار سرگرم‌کننده است که خواننده به راحتی می‌تواند اطلاعات تئوری و علمی روان‌درمانی را با آن بیاموزد.» - دیوید لاج، نویسنده

«یالوم یک روان‌پزشک خیره‌کننده است... او در این اثر داستانی‌ تسلط اصیل بر تکنیک‌های روان‌درمانی و نبوغی واقعی از خود نشان می‌دهد و نشان می‌دهد درون سر یک روانپزشک هنگام جلسات مشاوره و روان‌درمانی دقیقاً چه می‌گذرد.» - نیویورک تایمز

«دروغگویی روی مبل یک رمان پیچیده و در عین‌حال طنز است... شاید این حساس‌ترین و خنده‌دارترین رمانی باشد که تابه‌حال در مورد روان‌کاوی نوشته شده است.» - روزنامۀ سن‌خوزه مرکوری

«بینش یالوم در مورد حرفه‌اش تیزبینانه و شاید کمی بی‌رحمانه باشد. این یک رمان برای کسانی است که دوست دارند بدانند ذهن یک روان‌درمانگر واقعاً چگونه کار می‌کند.» - سانفرانسیسکو کرونوکایل

چرا باید رمان دروغگویی روی مبل را بخوانیم؟

دروغگویی روی مبل کتابی جذاب، گیرا و متفاوت در زمینۀ روان‌شناختی است و اصلی‌ترین مبحثی که یالوم سعی کرده است در این کتاب به تصویر بکشد رابطۀ بین بیمار و درمانگر است. او می‌خواهد به شما نشان بدهد که این رابطه صرفاً یک طرفه نیست و هر دو طرف می‌توانند پس از مدتی به‌شدت بر هم تأثیر بگذارند. او سعی دارد در این کتاب به این پرسش پاسخ بدهد که آیا صمیمیت و صداقت بین بیمار و درمانگر کمک‌کننده است یا باید از آن اجتناب کرد.

جملات درخشانی از کتاب دروغگویی روی مبل:

«ارنست روان‌درمانگری بود که به کارش عشق می‌ورزید. بیمارانش هر روز او را به خصوصی‌ترین اتاق‌‌های زندگی‌شان دعوت می‌کردند؛ و او هر روز آن‌ها را تسلی می‌داد، تیمارشان می‌کرد و ناامیدی را از آن‌ها دور می‌کرد؛ و در عوض مورد احترام آن‌ها قرار می‌گرفت. هرچند برای این کار پول می‌گرفت، اغلب با خود فکر می‌کرد که اگر به‌پول نیاز نداشت رایگان روان‌درمانی می‌کرد. کسی به کارش عشق می‌ورزد، خوش‌شانس است. ارنست احساس خوش‌شانسی می‌کرد. البته چیزی بیش از خوش‌شانسی؛ او احساس خوشبختی می‌کرد. او کسی بود که شغلی مناسب برای خودش پیدا کرده بود – کسی که می‌تواند بگوید من دقیقاً همان‌جایی هستم که از آنِ من است، در بطن استعدادها، علایق و اشتیاقاتم. ارنست آدم دین‌داری نبود؛ اما وقتی هر روز صبح دفترچه‌ی قرار ملاقات‌هایش را باز می‌کرد و چشمش به هفت ــ هشت نامی می‌خورد که قرار بود روزش را با آن‌ها بگذراند، احساسی بر او چیره می‌شد که فقط می‌توانست با زبانی دینی آن را توصیف کند. در این لحظات، عمیقاً می‌خواست از کسی یا چیزی که این شغل را به او ارزانی داشته، تشکر کند. بعضی از صبح‌ها، از پنجره‌ی مطبش که در ساختمانی با طراحی ویکتوریایی در خیابان ساکرامنتو بود به آسمان مه‌آلود نگاه می‌کرد و با خود تصور می‌کرد که اسلافش در روان‌درمانی در افق منتظر ایستاده‌اند.»

«متأهل، بدون بچه. قبول نمی‌کرد بچه‌دار بشه. می‌گفت دنیا خیلی ترسناک‌تر از اونه که بتونیم به بچه‌ها تحمیلش کنیم. یه شوهر خوب، ولی یه رابطه‌ی افتضاح. شوهرش شدیداً بچه می‌خواست و اونا دعواهای زیادی سر این مسئله با هم کرده بودن. شوهرش، مثل پدرش، سرمایه‌گذار بانکی بود و مدام در سفر.کمی بعد از ازدواج میل جنسی شوهر خاموش یا این‌که به شهوت پول‌ درآوردن تبدیل شده بود – اون خوب پول در می‌آورد، ولی هیچ‌وقت مثل پدر بِل موفق نبود. کار، کار، کار. کنار کامپیوترش می‌خوابید. شاید اصلاً با کامپیوترش می‌خوابید، کی‌ می‌دونه؟ چیزی که معلومه اینه که با بِل رابطه نداشت. از نظر بِل، اون شاید به دلیل عصبانیتش از بچه نداشتن، سال‌ها بود که از نزدیک شدن به بِل اجتناب می‌کرد. گفتن این مسئله سخته که چه چیزی باعث دوام زندگی مشترکشون شده بود. شوهر در خانه‌ای با آموزه‌هایی مسیحی بزرگ شده بود و بنابراین روان‌درمانی خانوادگی و یا هر نوع روان‌درمانی دیگه‌ای رو قبول نمی‌کرد. البته بل اعتراف کرد که خودش هم هیچ‌وقت زیاد اصراری به این مسئله نداشت. بذار ببینیم. دیگه‌ چی؟ یه راهنمایی بکن، دکتر لَش! درمان‌های قبلی‌اش؟ خوبه. سؤال مهمیه. من همیشه توی سی دقیقه‌ی اول، این سؤال رو می‌کنم. از نوجوانی بی‌وقفه تحت درمان بود یا سعی می‌کرد تحت دردمان باشه. پیش همه‌ی درمانگرای ژنو رفته بود و بعدشم به زوریخ رفته بود. بعد برای رفتن به کالج به آمریکا اومده بود و یکی یکی به ملاقات همه‌ی درمانگرا رفته بود. اغلب بیشتر از یک جلسه پیششون نمی‌رفته.»

«داستان خودمو یادم رفت. لطفاً کمکم کن که دوباره شروع کنم، ارنست. رابطه‌ی من با بِل؟ البته این همون چیزیه که ما به خاطرش این‌جاییم، مگه نه؟ پیشرفت‌های جالبی در این مورد انجام شد. البته می‌دونم که از نظر انجمن شما، پیشرفت در رابطه یعنی تماس فیزیکی. بِل تقریباً از اول این کارو انجام می‌داد. حالا دیگه عادتم شده که با همه‌ی بیمارام، چه زن و چه مرد، تماس فیزیکی داشته باشم که معمولاً دست دادن در آخر هر جلسه و گهگاه زدن ضربه‌ای روی شونه‌ست. خوب بِل زیاد با این مسئله کنار نمی‌اومد: اون با من دست نمی‌داد و جمله‌های کنایه‌آمیزی از این دست می‌گفت که «انجمن روانشناسی آمریکا این دست‌دادن رو تأیید کرده؟» یا «نمی‌تونی سعی کنی یه کم رسمی‌تر باشی؟» گاهی اوقات آخر جلسات منو بغل می‌کرد، البته یه بغل کردن دوستانه، نه جنسی. بعد توی جلسه‌ی بعد من رو به خاطر رسمی بودنم و این‌که وقتی منو بغل می‌کرد، خودمو سفت می‌گرفتم، سرزنش می‌کرد. البته این سفت گرفتن از سر معذب بودن بود ارنست، نه چیز دیگه‌ای – متوجه اون نگاهت شدم. تو اصلاً یه پوکرباز خوب نیستی. ما هنوز به قسمت‌های شهوانی نرسیدیم،‌ وقتی رسیدیم خبرت می‌کنم.»

تحلیلی بر رمان دروغگویی روی مبل:

دکتر یالوم در چرخشی شجاعانه این بار صندلی‌اش به عنوان یک روان‌درمانگر را چرخانده و در کتاب دروغگویی روی مبل شما را با نیمۀ دیگر روابط روان‌درمانی، یعنی دیدگاه و افکار روان‌درمانگرها روبه‌رو می‌کند. رابطۀ درمانی موضوع اصلی رمان دروغگویی روی مبل است. شخصیت‌های این رمان درمانگران و بیماران، دوستان و عاشقان، وکلا و مشتریان هستند. گرچه یالوم در این رمان بر مفاهیم چالش‌برانگیز درمان تمرکز کرده است، مفهوم رابطه درمانی محدود به آن چیزی نشده که بین درمانگر و بیمارش وجود دارد. درعوض، یالوم این واقعیت را برجسته می‌کند که هر رابطه‌ای می‌تواند شامل ابعاد درمانی باشد و رفتار متقابل در تمام اشکال تعامل انسانی می‌تواند هر کسی را به یک درمانگر تبدیل کند. یالوم نه تنها خواننده را وادار می‌کند مدل بیمار-درمانگر را زیر سؤال ببرد، بلکه از او می‌خواهد به درمان به‌شکل ماجراجویی‌ای دو نفره نگاه کند.

خلاصۀ داستان دروغگویی روی مبل

دروغگویی روی مبل داستان سه روان‌درمانگر، افکار و روابط غیرمعمول‌شان با بیماران است. داستان از دکتر سیمور تراتر شروع می‌شود، یک درمان‌گر بسیار مورد احترام که ذهن دکتر ارنست لَش را به انعطاف‌پذیری در رابطۀ بیمار و پزشک باز می‌کند. لش به‌شدت شغلش را دوست دارد و می‌خواهد با بیماران خود ارتباط واقعی داشته باشد. او سال‌هاست که مردی به نام جاستین را درمان می‌کند که از پیوند زناشویی‌اش راضی نیست و ارنست لش حس می‌کند که در ایجاد رابطۀ واقعی با جاستین ناموفق بوده است. زمانی که جلسات جاستین به پایان می‌رسد، ارنست تصمیم می‌گیرد از این به بعد به سؤالات شخصی بیمارانش صادقانه پاسخ دهد تا بتواند رابطه‌ای صمیمانه و صادقانه با آن‌ها داشته باشد و با انجام این کار او بسیاری از قوانین سنتی درمان را زیرپا می‌گذارد. ارنست تلاشی را برای تغییر روان‌درمانی آغاز می‌کند که این تغییر با کارول شروع می‌شود. این اولین تغییر برای دکتر تراتر و دکتر لش تبدیل به مهم‌ترین رابطه می‌شود. انحراف ارنست از هنجارهای روان‌پزشکی، چارچوبی را برای سایر انحرافات ایجاد می‌کند تا زمانی که کل مدل پزشکی و مفاهیم درمان زیر سؤال می‌رود.

اگر از خواندن کتاب دروغگویی روی مبل لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• وقتی نیچه گریست معروف‌ترین اثر اروین یالوم است که در سال 1992 منتشر شد. این کتاب داستان دیدار خیالی فریدریش نیچه فیلسوف آلمانی و یوزف برویر پزشک وینی است و رویدادهای آن در سال 1882 در شهر وین رخ می‌دهند.

• مسئلۀ اسپینوزا رمان دیگری از اروین یالوم است. او در این کتاب به داستان زندگی فلسفی باروخ اسپینوزا و آلفرد روزنبرگ پرداخته است. نویسنده در کتاب به شیوه‌ای شگفت‌انگیز و غیرمنتظره داستان این دو مرد که با فاصلۀ سیصد سال از هم زندگی می‌کردند را در هم آمیخته است.

دربارۀ اروین یالوم‌: روان‌پزشک اگزیستانسیال

دروغگویی روی مبل

اروین دیوید یالوم روان‌پزشک اگزیستانسیال آمریکایی در سال 1931 به دنیا آمد. او استاد برجستۀ روانشناسی دانشگاه استنفورد و نویسندۀ کتاب‌های داستانی و غیرداستانی در زمینۀ روان‌شناسی است. یالوم در واشنگتن دی‌سی به دنیا آمد. پانزده سال قبل از تولد او، والدینش از روسیه به ایالات متحده نقل‌مکان کردند. یالوم بیشتر دوران کودکی‌اش را در خانه‌ای بالای خواربارفروشی والدینش و در کتابخانۀ محلی به خواندن کتاب گذراند. در سال 1952 مدرک کارشناسی‌اش را از دانشگاه جورج واشنگتن دریافت کرد و در سال 1956 مدرک دکترایش را از دانشگاه پزشکی بوستون گرفت. دورۀ کارآموزی‌اش را در یک بیمارستان در نیویورک گذراند و سپس رزیدنت یک کلینیک در بیمارستان جان هاپکینز شد و دورۀ آموزشی‌اش را در سال 1960 به پایان رساند. پس از گذراندن دو سال خدمت سربازی در بیمارستان عمومی، کار آکادمیک خود را در دانشگاه استنفورد آغاز کرد. در سال 1963 عضو هیئت علمی دانشگاه استنفورد شد و طی سال‌های بعد سِمت مدیریت به وی اهدا شد. پس از آن آموزشش را در روان درمانی گروهی و توسعۀ مدل روان درمانی اگزیستانسیال شروع کرد.

مشاغل و فعالیت‌های اروین یالوم:

در سال 1970 یالوم کتاب «نظریه و عمل در روان درمانی گروهی» را منتشر کرد و در آن در مورد تحقیقاتش پیرامون روان درمانی گروهی و روانشناسی اجتماعی در گروه‌های کوچک صحبت کرد. یالوم علاوه بر نوشتن کتاب‌های علمی و غیرداستانی چندین رمان نیز منتشر کرده است. در کتاب «هر روز یک قدم نزدیک‌تر» یالوم از یک بیمار دعوت کرد تا از تجربۀ درمانش بنویسد. این کتاب دو راوی مجزا دارد که بخش‌های متناوب درمان را از دیدگاهی متفاوت ارائه کرده‌اند. آثار یالوم کتاب‌های استاندارد درسی دانشگاه دانشجویان روانشناسی است. یالوم یک مطب خصوصی دارد و تعدادی مستند ویدیویی در مورد تکنیک‌های درمانی‌اش ساخته است. او همچنین در مستند Flight from Death  که در سال 2003 منتشر شد حضور داشته است. این مستند دربارۀ رابطۀ خشونت انسانی و ترس از مرگ و تأثیرات آن بر روی ناخودآگاه است. او مؤسسۀ روان درمانی یالوم را با همکاری پروفسور روتلن جوسلسون اداره می‌کند که در این مؤسسه سعی دارد رویکرد روان‌درمانی‌اش را پیش ببرد.

زندگی خصوصی اروین یالوم:

یالوم در سال 1954 با مریلین که نویسندۀ فمینیست، مورخ و استاد دانشگاه بود ازدواج کرد. مریلین که به سرطان سختی مبتلا بود در سال 2019 با استفاده از خودکشی پزشکی به زندگی خود پایان داد. یالوم و مریلین پیش از مرگ مریلین سرگرم نوشتن کتابی با عنوان «مسئلۀ مرگ و زندگی» بودند که روند بیماری و درمان مریلین و شیوۀ رویارویی آن‌ها با مشکلات و مسائل روانی مرتبط با این بیماری را به شیوه‌ای اتوبیوگرافیک بررسی می‌کرد. اروین یالوم برای رمان روان‌شناسی «وقتی نیچه گریست» جایزۀ طلای کلوپ کامان‌ولث را دریافت کرد. او همچنین در سال 2002 جایزۀ انجمن روان‌پزشکی آمریکا را گرفت. شورای جهانی روان درمانی در سال 2009 جایزۀ بین‌المللی زیگموند فروید را برای روان درمانی در شهر وین، اتریش به وی اهدا کرد.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (3)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • مهتاب آرامش
    • پاسخ به نظر

    محور اصلی کتاب درباره داشتن اصول اخلاقی جامعه روانپزشکی و عواقب رعایت نکردن اون توسط روانپزشکان رو نشون میده و نیاز به صداقت و خود افشاگری درمانگر در رابطه با بیمار رو نیاز ضروری در درمان بیمار میدونه به صورتی که درمانگر با خودافشاگری خودش رو درمان میکنه.

  • تصویر کاربر

    • سحر مقدری
    • پاسخ به نظر

    کتاب از زبان دوتا روان پزشکه ،اتفاقات و بررسی پرونده های بیماران تم داستانی مخلوط با روان شناسی واقعا جذاب و خوب بود به نظرم

  • تصویر کاربر

    • مهشید نجفی پور
    • پاسخ به نظر

    شاید مانند وقتی نیچه گریست، درمان شوپنهاور،مسیله اسپینوزا، شخصیتی مشهوردرگیرنیست.ولی قطعا به اندازه آن سه کتاب جذاب بود ودرگیرمی شوی ومی بینی چطور به روانشناست دروغ می گویی

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی