

انتشارات هرمس منتشر کرد:
تا زماني که به سبب قوانين و رسوم، عذابي اجتماعي پديد آيد که در اوج تمدن دوزخهايي بيافريند و تقدير الاهي را با مصيبتي انسان بيالايد؛ تا زناني که سه گرفتاري زمانه-سقوط مرد به دليل رنجبري، تباهي زن به دليل گرسنگي، نزاري کودک به دليل ناآگاهي، از ميان نرفته باشد؛
تا زماني که در سرزميني اختناق اجتماعي امکانپذير باشد يا، به بيان ديگر و از ديدگاهي گستردهتر، تا زماني که در زمين ناداني و بينوايي باشد، کتابهايي از اين دست بيفايده نخواهند بود.
يقين دارم که اين کتاب، اگر يکي از مهمترين آثار جهان نباشد، مهمترين اثر من است.
ويکتورهوگو
آثار ويکتور هوگو از غناي واژگاني بسياري برخوردارند و شايد اگر در زمينه نگارش فرهنگهاي فرانسه تجربه نداشتم نميتوانستم دشواريهاي ترجمه بينوايان، را از سر راه بردارم و متني چنان روان و يکدست عرضه کنم که همچون متن فرانسهاش تاثيرگذار باشد.
محمدرضا پارسايار
فروشگاه اينترنتي 30بوک
بینوایان

یک دختر بچه که عروسک نداشته باشد تقریبا به همان اندازه بدبخت و به طور کلی همچنان ممتنع است که یک زن بچه نداشته باشد. پس کوزت هم از شمشیر عروسکی ساخته بود.
بینوایان رمان بزرگ قرن نوزدهمی فرانسوی، رمان تاریخی بزرگ و حجیمی است که بسیاری از تاریخ فرهنگی هنری، سیاسی، معماری، فلسفه، اخلاقیات و ضد اخلاقیات مذهب و ماهیت عشق را شرح میدهد. ویکتور هوگو نویسندهٔ سرشناسی است که شاید اندکی از او شنیده باشید اما بعد از مطالعه این مقاله بیشتر و عمیقتر با او و سبک نوشتاری و کتابهایش آشنا خواهید شد.
معرفی کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو
گرچه بینوایان هوگو هرگز بهصورت داستانهای دنباله داری که در قسمت ثابتی از روزنامه منتشر میشوند و اصطلاحاً پاورقی نامیده میشدند، منتشر نشد، ولی هوگو بارهاوبارها از شگرد و سبک رمانهای پاورقی در کار خود استفاده میکند و خواننده را همواره در تعلیق نگه میدارد. بینوایان تنها تحتتأثیر رمانهای بالزاک نبوده است. رمانهای سوسیالیستی و رمانتیک ژرژ ساند و اکثر سوسیالیستهای فرانسه بهخصوص کابه و پرودون و فوریه، همگی کموبیش اثر خود را بر بینوایان گذاشتهاند. ولی آیا اینهمه تقلید سبک، لحن و ساختار به این معناست که ویکتور هوگو خودش بهعنوان نویسنده در بی نوایان حضور ندارد؟
پاسخ این سؤال به قطع منفی است. در بین کارهای هوگو کمتر اثری را میتوان یافت که تا این حد بازنمود ویژگیهای شخصیتی، منش، عیب و هنر او باشد. ویژگیهایی مانند تکبر و غرور، میل به سخنان قلمبهسلمبه پراحساس و درهمریخته درباره کرامت انسانی، قدرت برآشفتن احساسات و تلقین خشم و ناتوانی از طریق کلمات و احساس عظمت درونی. همهٔ اینها را میتوان هم در خود هوگو هم در آثارش بهویژه بینوایان بهراحتی جستجو کرد. به همین دلیل است که بینوایان توانسته زیباترین تعابیر و توصیفات را در کنار پستترین شوخیها و ژاژخواهیها، کنار هم جمع کرده و ارائه کند.
در این رمان فخرفروشیهای خندهدار، ایدئولوژیهای مبهم، پخمگیهای رقتانگیز و تظاهر به هنرمندی با هنری زمخت و نتراشیده بسیار زیاد است. هوگو در بینوایان هرگز دست از استفاده از آرایههای ادبی نمیکشد. در نوشته او آرایههای چون تضاد، طرد و عکس، موازنه، تزویج و تعاریف متناقضنما بهوفور دیده میشود به حدی که میتوان گفت او در استفاده از این صنایع اسراف میکند.
داستان بینوایان به آن روانی و سادگی که خلاصهها، اقتباسها و نقدها نشان میدهند نیست. توصیههای اخلاقی مکرر در متن داستان به حدی که چند فصل تماماً از داستان خارج شده و به این توصیهها اختصاصیافته، آشنایی هفتاد صفحهای با عالیجناب میریل، اسقف دوستداشتنی که بعد از ملاقاتش با ژآن والژان کاملاً از داستان حذف میشود و پرشهای مکرر از داستانی به داستانی دیگر و خروج مداوم هوگو از جایگاه راوی و ورودش بهعنوان معلمی نصیحتگو خستهکننده، رمان را از پیوستگی خارج میکند. البته هر چه بیشتر در داستان پیش میرویم ریتم معنای بیشتری پیدا میکند و پرشهای داستانی منطقیتر و کمتر میشود.
بخشهای اصلی داستان معمولاً با مقدمههای فلسفی طولانی شروع میشوند. هوگو بهزعم خودش تلاش میکند پیش از بازگرداندن و ورود ما به کنش داستان، تمام جزئیات اخلاقی و فلسفی صحنه را کاملا تنظیم کرده و زمانی که هم ما و هم شخصیتهایش، در حد اعلای آمادگی و اشتیاق قرار بگیریم، به تعریف داستان میپردازد. این نوع از نوشتار میتواند تا حد زیادی حواس خواننده امروزی را پرت کند و یا بهجای ایجاد تعلیق و هیجان او را خسته و دلزده کند.
بینوایان بر خلاف تصور عمومی داستانی درباره«ژان والژان» زندانی محکوم به اعمال شاقه و انسانی قربانی جامعه نیست. ژآن والژان بیشتر رشتهٔ پیوند کل داستان است تا چهره و قهرمان اصلی رمان. زندگی او از قعر پستی و رذالت شروع شده و به قداست و پاکدامنی والا میرسد. او غولی است که سرنوشت بارها پشتش را به خاک میمالد و بیشتر از اینکه نماد انسانی واقعی باشد، نماد انسانی است که در جامعه خفقانزده و طبقاتی آن زمان قربانی میشود. او تجسم زنده و فلکزده مردم پاریس دوران هوگو است که با حرارت و هیجان و قریحه حماسی انکارناپذیر هوگو ترکیب شده و تیرهروزیها، حقارتها و لحظات اندک نعمت و خوشی را به مخاطب نشان میدهد.
یکی از ویژگیهای بینوایان تعداد زیاد شخصیتهای آن است. شخصیتهای متعددی در داستان به ما معرفی میشوند و حتی زمان زیادی صرف شناخت و مطالعه خصوصیات و تفکرات آنها میکنیم ولی آنها برای مدت طولانی باقی نمیماند. خیلی از این شخصیتها در رمان مجال زیادی برای شناختهشدن ندارند. مانند اسقف شریف، فانتین، و انقلابیون جوان. برخی دیگر از شخصیتها سهم بیشتری دارند. مانند گاوروش و خواهر بدبختش و اپونین. برخی دیگر مانند تنادریههای شوم بارهاوبارها در داستان ظاهر میشوند.
در حقیقت بینوایان با وجود تعداد زیاد شخصیتها و خردهروایتها و حجم زیادش، چندین رمان در دل یک رمان است که همانطور که گفته شد، با رشتهای به نام ژآن والژان به یکدیگر پیوند میخورند. مظهر کلمه بینوایان خود ژآن والژان است. مردی که بهخاطر دزدیدن یک قرص نان نزدیک به بیست سال زندانی شده و این مصداق بارز نابرابری اجتماعی و فساد است. بینوایان بیش از هر چیزی معتقد است عشق و شفقت، مهمترین چیزی است که یک فرد میتواند به فرد دیگری هدیه کند. مسیر حرکت و تبدیل ژآن والژان از یک مجرم سرشار از نفرت با روحیهای دگم به یک انسان سختکوش، بشردوست و محترم در جامعه، برهان تاکید هوگو بر اهمیت عشق است.
ژآن والژان تنها با یادگیری و دوست داشتن دیگران است که میتواند خودش را بهبود ببخشد و با وجود اینکه به گردن گرفتن مسئولیت مراقبت از دیگران و مشکلاتشان اغلب برایش مشکلساز و پردردسر است، احساس شعف و شادی از این طریق به او دست میدهد که در قبلاً هرگز آن را احساس نکرده است. عشق او به کوزت است که او را زنده و امیدوار نگه میدارد. هوگو همچنین یاد میدهد که دوست داشتن دیگران نهتنها کار سادهای نیست و دشوار است بلکه حتی گاهی ممکن است با تشکر و قدردانی شخص مقابل همراه نشود. در رمان هوگو عشق و شفقت مانند بیماری مسری از شخصی به شخص دیگر سرایت میکند. در ابتدا میرایل ژآن والژان را با اعتماد و محبتش متحول میکند. بعد از آن ژآن والژان کوزت را از ظلم تراندیهها رهانیده و او را زیر بال و پر خود میگیرد و به او عشق میورزد.
بعداً کوزت این عشق را با ماریوس تقسیم میکند و بعد از به هم رسیدنشان آن دو با عشق ورزیدن به ژآن والژان موجب آرامش او میشوند بهطوریکه او خود را بهخاطر جنایتهای گذشتهاش بخشیده و در آرامش و بیگناهی میمیرد. هوگو بارهاوبارها در رمانش بیعدالتی جامعه فرانسه قرن 19 را به باد نقد میگیرد. او از رمانش برای محکومکردن ساختار طبقاتی ناعادلانه قرن 19 فرانسه استفاده میکند و نشان میدهد چگونه این سیستم معیوب افراد خوب و بیگناه را به گدا و جنایتکار تبدل میکند. او باور دارد سه حوزه اساسی در جامعه نیاز به اصلاحات شدید دارند. آموزش، عدالت کیفری و رفتار با زنان. و بیشتر پیام خود را از طریق شخصیت فانتین بازگو میکند.
زنی که نماد بسیار از زنان خوب اما فقیر جامعه است که بهخاطر ظلم خود جامعه بهسوی ناامیدی و مرگ سوق داده میشوند. هوگو در رمانش با زیرکی تمام ریاکاری جامعه را به رخ میکشد تا نشان دهد جامعه تا چه حد در آموزش دختران شکستخورده است و زنانی مانند فانتین را رانده و درعینحال مردانی مانند تولومیس (پدر تنی کوزت) را تشویق میکند. ویکتور هوگو اگر تا کنون فریاد انتقادی سر میداد، وقتی به قانون و مجریانش میرسد، تیغ تیز انتقاد را بر روی آنها میکشد. شخصیت والژان نشانگر فساد رخنه کرده در سیستم قضایی فرانسه است. سیستمی که یک دزد نان را به یک جنایتکار حرفهای بدل میکند. او عدالت فرانسه قرن 19 را به سخره میگیرد. و نشان میدهد که این سیستم مریض چگونه جنایتکاران واقعی و حرفهای را بهسختی مجازات میکند اما زندگی افرادی که جرمهای کوچکی مرتکب شدهاند را کاملاً خراب میکند.
او همچنین نشان میدهد که این سیستم فاسد در یتیم سازی اکثر اعضای جامعه خود سهمی جدی دارد. بی نوایان بارزترین شاخصهای است که ثابت میکند جامعه و سیاست فرانسه قرن 19 به طرز فاجعه باری اشتباه کرده است. والژان، فانتین، کوزت، ماریوس، گاوروش، پونتمرسی و گیلنورماند همگی به دلایل سیاسی و اقتصادی از خانواده و عزیزان خود جداافتادهاند و این خود شروع فساد و جرم در آنهاست. بیثباتی و فقر جامعه است که کوزت، والژان، فانتین و گاوروش را یتیم میکند و در مواقعی که بیشتر از همیشه نیازمند کمک هستند کسی را ندارند تا به او پناه ببرند.

خلاصه داستان
بخش فانتین در اصل با یک فصل کامل از عالیجناب میریل آغاز میشود و ما بهتفصیل با شخصیت و منش او آشنا میشویم. اصل داستان اما با ژآن والژان شروع میشود. او زندانی است که تازه آزاد شده و از همان ابتدای آزادی سرنوشت برای او ملاقاتهایی رقم میزند تا بتواند برگ جدیدی از زندگیاش را آغاز کند و خودش را وقف کمک به دیگرانی شبیه خودش کند که روزگار با آنها بهاندازه او مهربان نبوده است. فصل اول این رمان حجیم در شهری به نام دینی له بن آغاز میشود. ژآن والژان تازه از زندان آزاد شده است. او ابتدا بهخاطر دزدیدن یک قرص نان به 5 سال زندان با اعمال شاقه محکوم شده بود اما به علت فرارهای مکرر 19 سال حبس کشیده بود. پس از آزادی تقریباً همهجا بهخاطر برگه شناسایی زرد رنگش (که نشان میدهد او مجرمی سابقهدار است) او را از خود میرانند. تنها کسی که او را میپذیرد اسقف نیکاندیش، عالیجناب میریل است. او ژآن والژان را به کلیسا راه داده و بعد از صرف غذا به او جایی برای خوابیدن میدهد. ژآن والژان شبانه با ظروف نقره کلیسا فرار میکند اما پلیس دستگیرش میکند. زمانی که پلیس ژآن والژان را پیش اسقف برمیگرداند، اسقف دو شمعدانی نقره کلیسا را به او داده و میگوید که این دو را فراموش کردی و خطاب به پلیسها میگوید که خودش ظروف نقره را به ژآن والژان داده است. بعد از اینکه پلیس میرود ژآن والژان که تحتتأثیر محبت و بزرگواری و بخشش کشیش قرار گرفته است از بیان هر کلمهای بازمانده. اسقف به نزد او میرود و از او قول میگیرد که این نقرهها را در راه درست خرج کند و سپس به او میگوید: «برادر عزیزم ژآن والژان! بعدازاین شما دیگر به بدی وابسته نیستید و بهخوبی پیوستهاید من روح شما را خریدهام تا افکار سیاه را از آن بیرون کنم، و آن را به خداوند بسپارم.»
با این کار اسقف زندگی ژآن والژان بسیار تغییر میکند. او تحت نام جدیدی به زندگی خود ادامه میدهد و زندگی جدیدی را از سر میگیرد. اما زندگی جدیدش خالی از مشکلات پیشین و مشکلاتی بهمراتب سختتر و طاقتفرساتر نیست. او زندگی خود را وقف کمک به دیگران میکند و تحت لقای هویت جدیدش کسبوکاری ایجاد میکند که در آن صدها کارگر کار میکنند و از فقر مطلق کمی بیرون میآیند. وقتی یکی از آنها یعنی فانتین بهخاطر اخراج اشتباهش میمیرد، ژآن والژان به دنبال دخترک یتیم او کوزت میرود تا او را از سرنوشت وحشتناکی که یتیمی میتوانست برایش رقم بزند دور کند.
خواندن کتاب بینوایان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
درباره نویسنده کتاب بینوایان

ویکتور هوگو با وجود این که خودش فقیر نبود، همواره با فقرا همدل و همزبان باقی ماند و به اندیشیدن به دغدغههای آنها ادامه داد. او تا آخرین نفس به تعهدش برای طبقات پایین جامعه پایبند ماند: طبق وصیت نامهی او، تابوتش با کالسکهای سادهای حمل شد که در خاکسپاری افراد فقیر به کار گرفته میشد. او با خلق شخصیتهایی که قلب خوانندگانش را تحتتأثیر قرار می داد و آنها را به فکر کردن و ترغیب آنها به تغییر تشویق می کرد به دنبال شفقت برای فقرا و اصلاح برای زندان ها بود.
او از قرن نوزدهم تا به امروز، الهام بخش هنرمندان و نویسندگان بسیاری از جمله امیل زولا، گوستاو فلوبر، فئودور داستایفسکی و آلبر کامو بوده است. هوگو با آنکه در سیاست نیز فعال بود اما نه از طریق سیاست بلکه به واسطه ی ادبیات توانست روح انقلابی زمانهاش را به تصویر بکشد و نسلهای بعد را مسحور هنر خود سازد. او از 8 آوریل تا 30 ژوئن 1862 در گرنزی و در تبعید به سر میبرد. در همین دوران بود که به همت آلبرت لاکروآ کتاب او در پاریس چاپ شد. ویکتور هوگو در ابتدا نام بینواها را بر کتاب گذاشته بود اما این نام بعداً تغییر کرد. هوگو بینوایان را بیست سال قبل از انتشار نهایی آن نوشته بود. این کتاب در درجه اول برای خود او یک کار بشردوستانه و بزرگ بود که مردم را تشویق کند در برابر ناملایمات و بیعدالتی شفقت و امید به خرج بدهند.
درباره مترجم کتاب بینوایان
پارسایار دانشآموختهی رشتهی زبان و ادبیات فرانسه و زبانشناسی است و خود میگوید به این دلیل تصمیم به ترجمهی مجدد گوژپشت نتردام گرفت که درکِ ترجمههای پیشین به دلیل منسوخ شدن واژگان، برای مخاطب سخت بود. او کتاب «بینوایان» ویکتور هوگو را نیز ترجمه کرده است، و دلیل علاقهی شخصی خود به ویکتور هوگو را پیشرو بودن او در مخالفت با مجازات اعدام و حمایت از حقوق زنان و ستمدیدگان عنوان میکند.
اقتباسها
آخرین فیلم اقتباس شده از بینوایان در سال 2012 به کارگردانی تام هوپر و با بازی هیو جکمن، راسل کرو و آن هاتاوی، ساخته شده است.
امتیازات
جوایز کسب شده
میزان فروش کتاب

تحلیل سی بوک از کتاب بینوایان
بینوایان یک اثر کلاسیک حجیم است که مطالب متعدد و زیادی را مطرح میکند و زبان نسبتاً سنگینی دارد. داستانهای در هم و برهم و شخصیتهای بسیار و توصیههای اخلاقی طولانی که گاه به طول یکفصل کامل میرسند. به همین دلایل خواندن بینوایان تجربه طولانی و سخت خواهد بود و مطالعه آن بیشتر از زمانی که برآورد شده طول خواهد کشید.
مدت زمانی که طول میکشد بخوانی
یک خواننده خوشخوان با سرعت مطالعه 250 کلمه در دقیقه چیزی حدود 13 ساعت و 48 دقیقه طول میکشد تا بینوایان را مطالعه کند.
اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، نقد و بررسی کتاب در جستجوی زمان از دست رفته را نیز بخوانید.
اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، نگاهی به رمان دزیره (۲ جلدی) نیز بیاندازید.
مقایسه چاپهای مختلف و نشرها
کتاب بینوایان مانند بسیاری دیگر از کتابهای نفیس در ایران چندین بار ترجمه شده است و بیشتر ترجمهها به علت محتوای زیاد در دو جلد منتشر شده است از جمله انتشاراتی که این کتاب را منتشر کردهاند میتوان به این انتشارات اشاره کرد. انتشارات «هرمس» با ترجمه «محمدرضا پارسایار»، انتشارات «امیرکبیر» با ترجمه «حسینقلی مستعان»، انتشارات «بدرقه جاویدان» با ترجمه «حسینقلی مستان »، انتشارات «افق» با ترجمه «محسن سلیمانی»، انتشارات «نگاه» با ترجمه «نسرین تولایی و ناهید ملکوتی» و ...










شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













