

نان و شراب (شومیز)
انتشارات اميرکبير منتشر کرد: نان و شراب در سال 1937 ميلادي انتشار يافت. اين رمان در واقع حسب و حال سيلونه است. از انقلاب دلزدهاي سخن ميگويد که احساس ميکرد در وجودش سر برميآورد. در واقع؛ در گفتگوهاي اين کتاب بعضي از دلايل تصميم نويسنده به ترک حزب کمونيست در سال 1930 ديده ميشود. سيلونه بازگشت غير قانوني پيترو سپيناي مهاجر را به ايتاليا ترسيم ميکند که براي مخفي کردن خود به لباس کشيشي در آمده و نام دن پائولو را براي خود برگزيده است. پيترو به علت بيماري به زودي شهر رم را ترک ميگويد و در همان لباس کشيشي به روستاي کوچکي ميآيد تا مداوا شود. در آنجا در تماس با دختر جواني به نام کريستينا که ميخواهد راهبه شود، درمييابد که اعتقادش به انقلاب به دليل وفاداري به جوهر اخلاقي مسيحيت است؛ مسيحيتي که او همچنان از پذيرفتن اسطوره آن امتناع ميورزد. پس در عين حال که از درون متوجه بيهودگي مبارزه منحصرا واقعگرايانه ميشود، به ديدن استاد قديم خود دن بنهدتو ميرود. و با دانشجويي به نام موريکا آشنا ميشود. هردو آنها به قتل ميرسند. او شناخته ميشود وچون پليس در پي اوست به کوهستان ميگريزد. کتاب با مرگ دردناک کريستينا پايان ميگيرد که براي کمک رساندن به مرد مورد علاقه خود، سپينا در کوهستان گم ميشود و اما در مورد پيترو سپينا چيزي نميگويد: سيلونه دنباله آن را در دانه زير برف حکايت ميکند. فروشگاه اينترنتي 30بوک










شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













