زن کابین 10

(1)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
293

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب زن کابین 10

انتشارات شمشاد منتشر کرد: خواب دیدم که جسد آن دختر در سطح آب شناور است و امواج آن را دورتر و دورتر می­بردند. صدای ناله­ی مرغان دریایی از دوردست­ها و در عمق افق تاریک و سرد دریای شمال شنیده می­شد. چشمان بشاش کاملا سفید شده بود و به خاطر نمک آب دریا متورم شده بود. پوست رنگ پریده­اش چروک چروک شده بود. لباس­هایش به خاطر برخورد با صخره­های سخت، تکه پاره شده بودند. فقط موهای بلند و مشکی­اش باقی مانده بودند. موهایش مانند ساقه­ی جلبک دریایی شناور بود. صدف و تور ماهی گیری نخ نما که آب آنها را به ساحل آورده بود لابه لای موهایش تنیده شده بودند. صدای آب و امواج دریا که به سنگ­های ساحل برخورد می­کرد گوشم را پر کرده بود. بیدار شدم؛ خواب آلوده و پر از وحشت. چند لحظه طول کشید تا گیجی­ام برطرف شد و فهمیدم که کجا هستم. کمی که خواب آلودگیم از بین رفت، فهمیدم صدای آبی که در گوشم بود را هنوز هم می­شنوم. آن صدا بخشی از کابوسم نبود بلکه واقعی بود. اتاق تاریک بود. همان مه نمناکی که در خوابم بود را در اتاق حس می­کردم. همینطور که با مشقت تلاش می­کردم بنشینم، نسیم خنکی به صورتم خورد. انگار صدای آب از حمام می­آمد. با ترس و لرز از تخت پایین آمدم. در بسته بود اما همان­طور که به سمتش می­رفتم صدی قرچ قرچ را شنیدم. صدای قلبم هم آنقدر بلند بود که شنیده می­شد. تمام جرئت و نیرویم را به دست­هایم منتقل کردم و با ضربه­ی دست در را باز کردم. صدای شر شر آب دوش، اتاق را پر کرد. کورمال کورمال دستم را روی دیوار می­کشیدم تا کلید چراغ را پیدا کنم. وقتی چراغ روشن شد، این صحنه را دیدم؛ روی آینه­ی بخار گرفته با حروف بسیار بزرگ نوشته شده بود: خراب­تراش نکن. فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی