مرگ وزیر مختار

(18)

5,400,000ریال

4,860,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
2381

علاقه مندان به این کتاب
60

می‌خواهند کتاب را بخوانند
3

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب مرگ وزیر مختار

انتشارات ماهی منتشر کرد:
این رمان تاریخی روایتی داستانی است از زندگی الکساندر گریبایدوف، دیپلمات، نمایشنامه‌نویس، شاعر و آهنگساز روس، از زمان ورودش به دنیای سیاست تا در زمان قتلش در تهران. او در زمان مرگ وزیرمختار روسیه در ایران بود و یک سوم پایانی کتاب هم در تهران می‌گذرد.
تینیانوف، نویسنده کتاب، یکی از معروف‌ترین نویسندگان فرمالیست است و این کتاب هم بی‌نصیب از فرمالیسم نیست.
بریده‌ای از کتاب:
وزیر مختار هنوز زنده بود.
یک کبابی شمیرانی دندان‌های جلویی‌اش را خُرد کرده بود. یکی دیگر با چکش به عینکش زد و یکی از شیشه‌های عینک به چشمش فرو رفت. کبابی سر او را بر سر چوبی کرد و بیرق تازه‌ی خود را به اهتزاز درآورد. سر وزیرمختار سبک‌تر از سبد گوشتی بود که او معمولاً به دوش می‌کشید.
وزیر مختار کافر مسئول جنگ‌ها، قحطی،‌ ظلم حکام و محصول بد آن سال بود. اکنون بر سر چوبدست، بر فراز کوچه‌ها می‌گذشت و از آن بالا با دندان‌های شکسته می‌خندید. کودکان با سنگ او را نشانه می‌گرفتند و به هدف می‌زدند.
وزیر مختار زنده بود.
دزدی دست راست او را، که حلقه‌ای بر آن می‌درخشید، با خود می‌برد. آن را محکم و دوستانه در تنها دست خود که دست چپ بود، می‌فشرد. گاهی به آن می‌نگریست و تأسف می‌خورد که چرا برهنه است و تکه‌ای پارچه‌ی زردوزی‌شده همراهش نیست. شاگرد چلنگری کلاه سه گوش او را بر سر گذاشته بود و کلاه گشاد تا روی گوش‌هایش پایین می‌آمد.
اما خود وزیر مختار، همراه با نوکر موبورش و یک کافر دیگر و در کنار سگ‌ها و گربه‌های مرده، خیابان‌های تهران را جارو می‌کرد...
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (1)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • رضا دیبایی
    • پاسخ به نظر

    شورزندگی و بلند پروازی های جوان روسی که از قضا مایه نفرت ایرانی ها البته نه به سبب عهدنامه ترکمنچای بلکه به جهت پافشاری روی حرم سرای فتح علی شاه قاجار است که موجبات جدا شدن سر از بدنش را فراهم می کند. روابط ایران و روسیه و فضای اجمتماعی ایران و روسیه خود را نمایان می کند در متن این رمان که ترجمه آن اولین اثر مهدی سحابی است.

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی