روز و شب یوسف
تخفیف

%10

روز و شب یوسف

(34)

500,000ریال

450,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
2200

علاقه مندان به این کتاب
26

می‌خواهند کتاب را بخوانند
2

کسانی که پیشنهاد می کنند
3

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب روز و شب یوسف

انتشارات نگاه منتشر کرد:
در سال‌هاى 48ـ 1347، اندك اندك جرأت آن را در خود یافته بودم كه بروم سوى نوشتن كلیدر. در آن ایام پاره‌اى از پایان رمان را نوشتم كه به لحاظ حسّى و معنایى از آن چه اكنون مى‌بینید؛ هیچ فاصله‌اى نداشت، و آن بر شانه كوه بر شدن پیرمرد «كلمیشى» بود به جستجوى فرزندان و برادر و خانمان، از آن مایه كه انسانى مجنون چنان تواند كرد و گویى كه آن مرد با كوه و آسمان سخن مى‌گفت و مى‌پرسید كجایید اى پسرانم، برادرم… و پانزده سالى از دوره كار جدّى داستان‌نویسى‌ام مى‌گذشت تا به آن جرأت دست یافته بودم. پس چنان چه در گفتگویى اشاره كرده‌ام دعا ـ مناجات گونه‌اى نوشتم به یارى خواهى از بزرگان ـ پدران زبان و ادبیات درى، و آغاز كردم بدان كار و پیوسته مى‌پیمودم تا در نیمه دوم سال پنجاودو و نیمسال اول پنجاوسه، احساس كردم داستان‌هایى خارج از متن كلیدر در ذهن دارم كه مى‌بایست در مجالى مناسب آنها را بنویسم، كنار بگذارم و باز بر سر كار كلیدر بشوم؛ زیرا مى‌پنداشتم كلیدر تا پایان دهه پنجا مرا به خود خواهد برد. پس، در مقطعى از كلیدر آن را كنار گذاشتم و پرداختم به داستان‌هایى كه ذهنم را مى‌آزردند و باید مى‌نوشتم‌شان تا از آنها نجات یابم. پیش از این دستنوشت دوم «پایینى‌ها» رمانى نسبتآ مفصل را به پایان برده و آن را كنار گذاشته بودم. اكنون باید مى‌پرداختم به داستان‌هاى «عقیل، عقیل / از خم چمبر / دیدار بلوچ / و… روز و شب یوسف». پرداختم و نوشتم. اما… تا باز به كلیدر باز گردم، چندى هم كار دشوار تئاتر «در اعماق» مرا برد و پیش از آن كه تئاتر به پایان رسد و من بتوانم به مهمّى كه در پیش دارم برسم، در پایان سال 1353ــ اسفندها ــ مرا بردند براى دو دقیقه به زندان؛ یعنى دو سال. چاپ عقیل ـ عقیل در زندان به دستم رسید، دیدار بلوچ (سفرنامه) و از خم چمبر (چنبر) را بعد از آن آزمون دو ساله به چاپ سپردم، پایینى‌ها سربه‌نیست گم شد، و روز و شب یوسف هم ــ كه گویا به ناشر سپرده بودم ــ در خروار دستنوشته‌هایم به دیده نیامد. پس در گمان من روز و شب یوسف هم رفته بود همان جا كه رمان پایینى‌ها و نمایشنامه كوتاه درخت رفته بود!
قضا را، در آخرین خانه تكانى نسخه تایپ شده مندرس و دستخطى از آن یافت شد. و این دفتر كه شما پیش رو دارید، همان بازمانده قریب سى سال پیش است كه باز یافت شده و دریغم آمد كه در سلسله داستان‌هاى این قلم جاى نگیرد. زیرا به یاد دارم كه از زمره
آثارى‌ست در سه وجه مثلثى از اضطراب نوشته شد.
الف: دور شدن از كلیدر
ب: درگیر بودن با كار تئاتر مسئولیت‌هاى آن، نیز سفرهایى كه گروه تدارك دیده بود در خطّه جنوب كشور.
پ: زندگى ــ معیشت ــ كار ــ اداره و فضاهاى روزمره آن ایام.
گرچه به یادآوردن همه جور خاطرات خوشایند نیست و برخى را باید به فراموشى سپرد؛ اما بازیافت روز و شب گمشده یوسف، از نظر من بدان مى‌ارزد كه لحظاتى خود را در چنان مقطعى از عمر باز بینم، همچنین عطش و آتش نوشتن را در مثلث هیجانى ــ اضطراب‌آور آن سال‌هاى عمر و آن ایام به یاد بیاورم. اینك روز و شب یوسف؛ نوشته سال یكهزار و سیصد و پنجا و دو.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نظرات کاربران (1)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • آزفنداک آزفنداک
    • پاسخ به نظر

    این رمان کوتاه درباره پسر جوانی به نام یوسف هست که در مرحله بلوغ هست. درگیری‌های ذهنی این فرد به خوبی توسط قلم توانای دولت آبادی به تصویر کشیده میشه و خواننده به خوبی با داستان همراه میشه.

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی