روزهای بی پایان

انتشارات آناپنا منتشر کرد:
طبيعت انسان را به باز گشتي کوتاه به گذشته و فراموش کردن دعوت مي کند و تو مثل حيواني که زير خاک زندگي مي کند زير نقاب سرشت خود پنهان مي شوي.
وقتي تکيه گاه انسان مناسب نباشد با هر شرايط نا مناسب به پايين سقوط مي کند. انسان هر جا که باشد بيدار شدن برايش دشوار است.
دنيا پر از آدم است اما زمان قحطي يا قتل عام،آن لحظه که پاي مرگ و زندگي در ميان مي آيد هر دو مثل هم انسان ها را درو مي کنند.دنيا به متعلقات خود نيازي ندارد.
هر لحظه هزاران نفر در اين دنيا مي ميرند و به هيج جاي دنيا هم بر نمي خورد.
بايد آنچه براي بقا لازم است را بدانيم زنده ماندن نوعي پيروزي است. ياران هميشه محتاطانه عمل مي کند و راه و روشش را به هيج کس نشان نمي دهد.
انگار هر يک از ما انسان ها در زندگي مان ده چهره داريم که يکي يکي آن ها را مي پوشيم.
اگر انساني هزاران روز عمر داشته باشد شايد تنها صد روز آن را به طور واضح به خاطر بياورد.هيچ کارش هم نمي شود کرد.هر کس اندوخته اي از روزهاي خود را به همراه داردو مثل مي خوارگان فراموش کار آن ها را از ياد مي برد.
به نظر من عشق تاريخ را به سخره مي گيرد.
فروشگاه اينترنتي 30بوک