نیچه درخت هرچه بیشتر قد می کشد و شاخه هایش به روشنایی نزدیک تر می شود، ریشه هایش عمیق تر در تاریکی فرو می رود.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات چشمه منتشر کرد:
پرستو برای مثال نان بود. مثل متفورمین و انسولین بود برای بیمار دیابتی. من نه فقط پرستو که هر چیز مربوط به او را هم دوست داشتم. پرهام، برادرش، را هم بیشتر از همهی دوازده ساله هی دنیا دوست داشتم، پدرش آقای خسروی، دبیر باز نشسته زیست شناسی را خیلی دوست داشتم، آن قدر که به درس مزخرفی مثل زیست شناسی علاقه مند شده بودم. کارمندهای بانک پاسارگاد سعبهی امیرآباد را، خیلی ساده، چون پرستو را میشناختند و به او احترام میگذاشتند، دوست داشتم، کفشهای پرستو و کیف او و چیزهای توی کیف او را هم دوست داشتم. جا کلیدی و نوع آدامسی که میخرید. ساعت مچیاش. انگشترها و دستبند نقره ایش را. حتی انگار اسکناسهایی که توی کیف او ود با بقیه اسکناسها فرق داشت. انگار چیزی از او ساطع میشد که اشیا و آدمهایی را که در مسیر این تابش بودند، دوست داشتنی میکرد. کریم جوجو درست میگفت، پرستو برای من نان بود و دارو و البته آب و هوا و معنا.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
عشق و چیزهای دیگر رمانی عاشقانه اثر مصطفی مستور نویسنده و پژوهشگر ایرانی است که در سال ۱۳۹۶ برای اولینبار منتشر شد. این کتاب داستان زندگی یک جوان اهوازی است که بعد از پایان تحصیلاتش در رشتهٔ فیزیک تصمیم میگیرد در تهران بماند و زندگی و آیندهٔ خود را در این شهر بسازد اما ماجراهایی غیرقابلپیشبینی زندگی او را کاملاً دگرگون خواهد کرد. نویسنده در این کتاب به مسائلی مانند جنگ، عشق و انتقام پرداخته است.
نویسنده در این رمان با زبانی ساده و خواندنی، به داستان پیچیدگی یک ماجرای عشقی در بستر ایران معاصر پرداخته است. با خواندن این رمان متوجه خواهید شد که افراد چگونه متأثر از جهانبینی و زندگی خودشان دنیا را نگاه میکنند. خواندن این کتاب را به تمام کسانی که به رمانهای عاشقانه علاقه دارند توصیه میکنیم.
«حالا که به گذشته نگاه میکنم، باید بگویم وضعیت من و کریم جوجو در پاییز ۱۳۸۷ کموبیش شبیه دو مُهرهٔ سربازی بود که بر صفحهٔ شطرنجی گیر افتاده باشند اما نتوانند خودشان را نجات بدهند. منظورم این است انگار دو سربازی بودیم که بر صفحهٔ ناپیدای شطرنجی در تیررس فیلی، اسبی، وزیری چیزی قرار گرفته بودیم اما نمیتوانستیم فرار کنیم. مراد سرمه تقریبا بیرون از بازی بود. یعنی در دورترین جایی که میتوانست بیرون از بازی بایستد اما هنوز بتواند بازی را تماشا کند. من پنج سال بعد از شروع جنگ در اهواز متولد شدم و پانزده سال بعد از پایان جنگ رفتم دانشگاه. نوزده سال و شش ماه بعد از تمام شدن جنگ از دانشگاه فارغالتحصیل شدم و دقیقا نوزده سال و ده ماه و دوازده روز بعد از پذیرش قطعنامهٔ ۵۹۸ پرستو را دیدم و عاشقش شدم. درست بیست سال بعد از این که ناو یواساس وینسنس نیروی دریایی ایالات متحده با شلیک موشک زمینبههوا هواپیمای مسافربری ایرانایر را از صفحهٔ رادار محو کرد، برای اولینبار به پرستو گفتم دوستش دارم. کمی بعد، یعنی دقیقا دو ماه قبل از بیست و هشتمین سالگرد آغاز جنگ، ساعتمچی سوییسی اوماکس زیبایی را که صفحهاش به شکل نامحسوسی شبیه قلب بود به او هدیه دادم و درست بیست سال و سه ماه و دو روز بعد از اعلام رسمی آتشبس از طرف سازمان ملل متحد، تصمیم گرفتم اسکند خطی را که دوازده سال از من بزرگتر بود، بکشم.»
«خانه، ساختمان جنوبی ویلایی قدیمیای بود با بدترین نقشهٔ معماری ممکن. زیرزمین رو به خیابان بود و سقفش کمی از کف پیادهرو بالاتر بود. بااینحال پنجرهای رو به خیابان نداشت و تمام نورش را از چند پنجرهٔ افقی درازِ رو به حیاط میگرفت. موسی نقره، صاحبخانه، در اتاقی ته حیاط زندگی میکرد. دو اتاقک کوچک هم به اسم حمام و آشپزخانه دو طرف اتاقش ساخته بود که درهای هر سه به حیاط باز میشد. وسط حیاط درخت چنار پیری بود که تقریبا تمام حیاط را سایه میکرد. توالت موسی کمی دورتر بود، درست کنج حیاط که بیدلیل سه پله از کف خانه بلندتر بود. میگویم «بیدلیل» چون نقره چاق بود و بالا رفتن از پلهها برای او که زیاد هم دستشویی میرفت، رویهمرفته آسان نبود. روی زیرزمین انبار بزرگی بود با پنجرههایی رو به حیاط که به جز چند میز و صندلی و لاستیک ماشین، تقریبا خالی بود. ورودی خانه دالانی نسبتا طولانی بود که بلافاصله با شش پلهٔ سنگی بلند به زیرزمین راه داشت. ادامهٔ دالان به حیاط میرسید، جایی که نقره در آن زندگی میکرد. موسی نقره کپی شناسنامهام را گرفت و بعد بااحتیاط از پلههای دالان پایین رفت و ایستاد وسط زیرزمین. آن پایین سه تخت فلزی شبیه هم دورتادور چیده شده بود. یکی ته زیرزمین کنار دیوار عرضی بود و دو تخت دیگر روبهروی هم در امتداد دو دیوار طولی.»
کتاب عشق و چیزهای دیگر داستان زندگی پسری به نام هانی است؛ یک فارغالتحصیل رشتهٔ فیزیکی است که قصد دارد آیندهٔ خود را در تهران بسازد و در این میان نهتنها عاشق دختری به نام پرستو میشود بلکه با ماجراهای مختلفی نیز روبهرو میشود. هانی در سال ۱۳۸۷ برای تحصیل به تهران میآید و درنهایت در تهران ماندگار میشود و خود را با در مواجهه با مشکلات زندگی شهری مییابد. نویسنده در این کتاب از میان ماجراهای مختلف کشور مانند جنگ داستان خود را بیان میکند. مثلاً شخصیت اصلی ادعا میکند که نوزده سال بعد از پذیرش قطعنامهٔ ۸۹۸ توسط ایران عاشق پرستو شده است. در ادامهٔ داستان تلاش شخصیت اصلی برای رسیدن به پرستو و ماجراها و موانع پیش رویِ او را خواهید خواند. نویسنده در این رمان مسئله جنگ، انتقام و عشق را با هم در هم آمیخته و جنگ ایران و عراق که سالها پیش اتفاق افتاده نیز در ماجراهای این رمان نقش دارد.
• کتاب روی ماه خداوند را ببوس معروفترین اثر مصطفی مستور نویسندهٔ ایرانی است. این کتاب داستان پسری به نام یونس است، داشنجوی دکتری پژوهشگری علوم اجتماعی که موضوع پایاننامهاش را علت خودشی دکتر محسن پارسا انتخاب کرده است. این دکتر از طبقه بیست و چندم یک برج خود را پایین انداخته است. در این میان همسر یکی از دوستان صمیمی یونس نیز میمیرد و او دچار ابهامات و پرسشهای فلسفی دربارهٔ وجود خدا و معنای هستی میشود.
• کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی اثر دیگری از مصطفی مستور نویسندهٔ ایرانی است که بهترین رمان سال ۱۳۸۳ شد. این رمان دربارهٔ ساکنان مختلف یک برج مسکونی است و نویسنده در این کتاب به داستان زندگی این آدمها پرداخته است که هر کدام مشکلات و داستانهای خودشان را دارند.
مصطفی مستور داستاننویس، پژوهشگر و مترجم ایرانی در سال ۱۳۴۳ در اهواز به دنیا آمد. او تحصیلاتش را در رشتهٔ مهندسی عمران در دانشگاه شهید چمران اهواز شروع کرد و دورهٔ کارشناسی ارشدش را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی در همین دانشاه به پایان رساند. اولین اثر این نویسنده «دو چشمخانهٔ خیس» بود که در سال ۱۳۶۹ منتشر شد و در همان سال در مجلهٔ «کیان» به چاپ رسید. اولین و معروفترین رمان این نویسنده «روی ماه خدواند را ببوس» است؛ داستانی که بر پایهٔ اصول فلسفی نوشته شده و نویسنده در آن سعی کرده است تا افکار دینی، معرفتشناسی و جامعهشاسی را از زبان شخصیتهای داستانش مطرح کند. مصطفی مستور نویسندهٔ محبوبی است و در میان کتابخوانان طرفداران زیادی دارد. بیشتر کتابهای وی مجموعه داستانهای کوتاه هستند. مستور نمایشنامه نیز نوشته و به زبان انگلیسی نیز مسلط است و چندین ترجمه هم در کارنامهٔ خود دارد. چند مجموعه داستان کوتاه و یک کتاب در مورد کارگردان محبوبش کیشلوفسکی از عناوینی هستند که ترجمه کرده است. مستور گاهی هم شعر میگوید و از او یک محموعه شعر نیز به چاپ رسیده است. این نویسنده در سالهای ۷۹ و ۸۰ برای نوشتن رمان «روی ماه خداوند را ببوس» برندهٔ جایزهٔ بهترین رمان سال از جشنوارهٔ قلم زرین شد. همچنین این نویسنده لوح تقدیر از نخستین مسابقهٔ داستاننویسی صادق هدایت را دریافت کرده است.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
نیچه درخت هرچه بیشتر قد می کشد و شاخه هایش به روشنایی نزدیک تر می شود، ریشه هایش عمیق تر در تاریکی فرو می رود.
به قول مراد بهترین حرفها اون حرفهاییه که طرف خودش هم نمیدونه دقیقا چی داره میگه. انگار تو یه لحظه چیزی بهش الهام میشه و طرف اون چیز رو میگه و بعد خودش هم شروع میکنه به فکر کردن دربارهٔ چیزی که گفته
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
این کتاب جزو اولین کتاب هاییه که خوندم و یادمه که خوشم اومده بود ازش و دوسش داشتم.