روشن مثل عشق تاریک مثل مرگ

انتشارارت افراز منتشر کرد:
(کبوتر من!)
کبوتر آرام لب هاي خشکيده اش را تکان مي دهد. مثل خاک خشک و تشنه اي که چشم به راه باران است. کبوتر مي خواهد بخنند... با وجود همه ي مصيبت ها بخندد ... با عشق و به گرمي بخندد ... خنده ي عشق را به نمايش بگذارد. باز نگاهش مي کند ... به عمق چشم ها و به عمق نگاه هايش نگاه مي کند. گويي مي خواهد از راه چشم هايش کبوتر را در عمق قلبش جاي دهد. باز تا آن دم هرگز چنين حس عميق و غگيني را درون خود احساس نکرده است ... هرگز در چنگال چنين موج سهمگيني گرفتار نشده است. کبوتر ... علتش کبوتر است. کبوتر، سرنوشتي در هم آميخته ... سرنوشتي روشن ... سرنوشتي تاريک ... مايه ي زندگي ... مايه ي مرگ و نيستي. کبوتر مايه ي صبر و شکيبايي ...
فروشگاه اينترنتي 30 بوک