بله... و شاید بهتر می دانید که در تاریخ ما شمشیر و قلم در کنار هم می نشسته اند همیشه
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات چشمه منتشر کرد:
همین ها، این ها، نمی بینی شان؟ تو نمیبینی؟ همه هستند، همه هستند. نمی بینی شان؟ کفن و قمقمه، نگاه کن! «تشنه ای، تو تشنه ای برادرم، بنوش آب! نگاه کن! چه رستخیز روشنی. کلاه خود و چکمه و یراق. یکی به آفتاب میدهد سلام، یکی به آب، یکی به آسمان نیاز میبرد، یکی به خاک، یکان یکان بروز می کنند، از پناه خاک، از شگفت های دره ای هلاک، از حوالی و حدود تپه های تاک، تپه ها و تنگه های کهنه و عمیق، پوده و عتیق، از درون خاک، از مغاک ها، مثل رویش و شکفتن عجیب سنگ ها و خارها. پوست پوست های خاک می شکفت و می شکفت از آن کسی- تنی تنی که با کفن، تنی که بی کفن، بیرقی به دست یا نشانه ای به نوک نیزه ای. تک پاره ای نشان رایتی پاره ژنده ای؛ ژنده ای سیاه، ژنده ای سپید، ژنده ای کبود، سبز، ارغوانی و بنفش و سرخ و هرچه رنگ؛ رنگ ها پریده رنگ... .
فروشگاه اینترنتی 30بوک
بله... و شاید بهتر می دانید که در تاریخ ما شمشیر و قلم در کنار هم می نشسته اند همیشه
مرگ، هیچ عمیقا به مرگ فکر کرده ای ستوان اگر میدانستم برای چه متولد شده ام فرصت میکردم لابد درباره مرگ هم عمیقا فکرکنم.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
قلم دولت آبادى و شکستهنویسى منحصربهفرد او بهمراه ویرایش غیراستاندارد نشر چشمه باعث میشود این کتاب کوتاهِ صدوسىوشش صفحهاى به اندازه یک کتاب هشتصد صفحهاى خسته کننده باشد. اما بهرحال من این کتاب را دوست داشتم و فکر میکنم اگر ترجمهاش در کشورهاى دیگر منتشر بشود، به شدت جذابتر از اثر اصلى خواهد بود.
در این تنگنا، برنده آن طرفی است که بتواند یک نفس بیشتر دوام بیاورد... 📖 طریق_بسمل_شدن ✍🏻 محمود_دولت_آبادی
داستان این کتاب درباره جنگ هشت ساله ایران و عراق هست و داستان در خط مقدم جبهه اتفاق میفته. موقعیتی که دولت آبادی در داستان ایجاد کرده که در آن دو گروه از سربازان ایرانی و عراقی به دنبال راهی برای رسیدن به تانکر آب برای زنده ماندن هستند بسیار جالب هست. او در این داستان نظر خودش را درباره جنگ به کمک نماد و اسطوره بیان میکنه.