نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات مجید منتشر کرد:
وقتی دیدمش،فریاد زدم.لبخند گشاده ای روی لبهایش داشت،به بزرگی اتاق احساس کردم زانوهایم دارند می لرزند.آمد به طرفم،د آغوشم گرفت و بوسیدم.
هرگز باور نمی کردم روزی«کسی»شود.هیچ وقت حرف هایی را که می زد باور نمی کردم.حالا اینجا ایستاده بودو همان طور که گفته بود:«گاو باز»شده بود.سرانجام «کسی»شده بود.من اشک می ریختم.به تنها چیزی که در آن لحظه می توانستم فکر کنم،برادر کوچکم بود در برابر شاخ های گاو وحشی .هرگز وقتی بچه بود اشک های تلخی مانند آن روز بعد از ظهر به خاطرش نریخته بودم.
دست هایش را دور گردنم حلقه کرد و با هم تا در اتاق با این حالت رفتیم .همه ی ساکنان شهر عربده کشان در حالی که یکدیگر را هل می دادند،بیرون منتظرش بودند.احساس کردم حالم دارد به هم می خورد.زمزمه کنان گفت:«مانولو،آه مانولو،التماس می کنم به آنجا نروی !»
رویم خم شد و دوباره بوسیدم،این بار چشمانم را؛و گفت:»آنجلینا،امشب یا خانه ای برایت خواهم خرید و یا به عزایم خواهی نشست.»
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.