مردن (جیبی)

انتشارات ماهي منتشر کرد:
در يک غروب لطيف و خنک، فليکس به ماري مي‌گويد که دارد مي‌ميرد و به همين خاطر ترجيح مي‌دهد که آن دو رابطه‌شان را با هم قطع کنند. داستان مردن اين‌گونه آغاز مي‌شود. ماري که به شدت احساس شور عاشقانه‌اي در دل دارد تصميم مي‌گيرد که همراه فليکس بماند و اميدش را از دست ندهد. اين تصميم براي فليکس هم بسيار ارزشمند است. آن دو تصميم مي‌گيرند سفر کنند و استراحت و زمان را به خوشي بگذرانند. ولي ماجرا به همين سادگي نيست. مرگ يا بهتر است بگوييم آشکار شدن مرگ، سايه‌اش را بر زندگي آن دو مي‌اندازد. آرام آرام سئوال‌هايي در ذهن فليکس و ماري شکل مي‌گيرد که در ابتدا وجود نداشت؛ آيا ماري واقعاً مرا دوست دارد؟ انگيزه‌ي اصلي ماري از اين همه محبت چيست؟ آيا فليکس هيچ گاه خوب مي‌شود؟ آيا ...
مردن داستاني است درباره‌ي پايان. پايان عشق، پايان دوستي و در يک کلام پايان رابطه.
آرتور اشنيتسلر اين داستان را زماني نوشت که سي ساله بود و هنوز کسي او را «تالي زيگموند فرويد» به شمار نمي‌آورد. داستان بلند مردن يکي از نخستين داستان‌هايي است که به زبان آلماني با نگاهي روانکاوانه نوشته شده است.
آرتور شنيتسلر (????-????) فرزند ارشد خانواده‌اي يهودي بود. پدرش پزشک بود و خودش هم پس از پايان دوران دبيرستان در دانشگاه پزشکي وين مشغول تحصيل شد و در ???? به اخذ درجه‌ي دکترا نائل آمد. او از ???? تا ???? در بيمارستان عمومي وين، و سپس تا سال ???? در کنار پدرش کار کرد. در همين ايام به عنوان نويسنده هم فعاليت مي‌کرد. نخستين اثرش شعري بود که در ???? در مجله‌ي فرايه لندبوته منتشر شد.
شنيتسلر از ???? در کنار هوگو فون‌هوفمنزتال و ريشارد بر-هوفمن از نمايندگان اصلي «وين جوان» و «وين مدرن» محسوب مي‌شد. از آغاز قرن نمايشنامه‌هاي او بيش از آثار نمايشنامه‌نويسان ديگر در تئاترهاي آلماني‌زبان اجرا مي‌شد.
با آغاز جنگ‌جهاني اول، توجه به آثار شنيتسلر رو به کاهش گذاشت. يکي از دلايل اين امر اين بود که او از هياهوي جنگ به‌ وجد نيامد. در ???? هم در پي اجراي نمايشنامه‌ي رايگن او را به‌ بهانه‌ي جريحه‌دارکردن افکار عمومي به دادگاه کشاندند و او به‌ناچار اين اجرا را متوقف کرد و از تئاتر فاصله گرفت و به نوشتن داستان‌هاي کوتاه و بلند پرداخت.
خودکشي دخترش در ???? او را گوشه‌گيرتر کرد. اين نويسنده درونگرا سرانجام در ?? اکتبر ???? درگذشت.
فروشگاه اينترنتي 30بوک