قذافی علاقه خاصی به دختران جوان دارد. هرگاه دستی بر سر دختری می کشد این علامتی ست به بادیگاردهایش مبنی بر این که قربانی اش را پیدا کرده است. علامتی که اسم آن را تماس جادویی گذاشته بودند.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات ثالث منتشر کرد:
هشداری آگاهی بخش درباره هزینه های شخصی ای که مردم در ذیل نظام توتالیتر متحمل می شوند.
آدم ربایی،تجاوز،تحقیرو خشونت،این سرنوشت انبوهی از زنانی بود که به چنگ معمر قذافی،حاکم مستبد لیبی ،افتادند.آنیک کوژان نظام وحشتناکی را شرح می دهد که در آن زنان جوان به ارضای نیازهای حیوانی قائد اعظم وادار می شدند.
غرب مسحور زنان آمازونی قذافی بود.غربی ها خبر نداشتند که در پشت دیوارهای قصر قذافی چه خشونت وحشتناکی علیه زنان در جریان است... این کتاب بی شک یک دستائرد بزرگ ژورنالیستی است.
کتاب از سو استفاده های جنسی گسترده قذافی طب بیش از چهار دهه حکمرانی اش پرده برداشته است... کوژان صفحه به صفحه اسامی و چهره های تازه ای را معرفی می کند و به قربانیان قذافی صدایی برای گفتن می دهد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
آنیک کوژان زمانی که از طرف روزنامۀ لوموند به طرابلس، پایتخت لیبی رفت تا دربارۀ نقش زنان در انقلاب تحقیق کند با ثریا آشنا شد. دختری که مأموران قذافی او را از پانزده سالگی ربودند و مورد تجاوز دیکتاتور بزرگ لیبی، معمر قذافی قرار گرفته بود. آنیک کوژان ابتدا داستان ثریا را بدون ذکر نام او در روزنامۀ لوموند منتشر کرد چون به این نتیجه رسید که این دختر به قدر کافی سختی کشیده است. این مقاله مورد توجۀ جهانیان قرار گرفت و به بسیاری از زبانها ترجمه و منتشر شد. وبسایتهای طرفدار قذافی با جوشوخروش بسیار سخنان ثریا را تکذیب کردند و بسیار عصبانی شدند که چرا سیمای قهرمانشان خدشهدار شده است. برای عدهای دیگر نیز داستان ثریا به قدری هولناک بود که به سختی میتوانستند آن را باور کنند.
بعدها داستانهای زیادی به دست کوژان رسید و به او ثابت شد که داستان ثریا حقیقت دارد. صدها زن جوان که برای یک ساعت، یک شب، یک هفته یا سالها ربوده شده بودند و مجبور بودند تن به فانتزیهای جنسی خشونتبار قذافی دهند. کوژان متوجه شد که قذافی شبکههایی در اختیار داشت که چنین «خدماتی» را برایش مهیا میکردند و اعضای این شبکهها فرماندهان نظامی، محافظان قذافی، مقامات دولتی و کارکنان ادارۀ «تشریفات» بودند که مأموریت داشتند زنان جوان - و یا حتی مردان جوان- را برای قذافی بربایند.
قذافی فکر میکرد با تصاحب همسران یا دختران مردان ثروتمند و قدرتمند میتواند قدرتش را گستردهتر و مستحکمتر کند. در واقع تعرض و تملک جنسی ابزار اصلی حکومتمداریاش بود و برای رسیدن به هدفش هیچ حد و مرزی نمیشناخت. در نهایت کوژان صدای زنان و دخترانی شد که قذافی آنها را مورد تجاوز قرار داده بود و در تحقیقات خود با زنان مختلفی که مورد آزار قرار گرفتهاند مصاحبه کرد و در مورد سوءاستفادۀ قذافی از قدرت نوشت و در نهایت کتابش را با مصاحبه با کسانی که به نحوی درگیر رژیم قذافی بودند تکمیل کرد. او حتی با رانندهای مصاحبه کرد که زنان را به محوطۀ کاخ قذافی میبُرد و رئيس سابق امنیت قذافی بود.
کتاب حرمسرای قذافی تصویری حیرتانگیز از جوهر دیکتاتوری است. آنیک کوژان در اکتبر سال 2011 و پس از دستگیری و مرگ معمر قذافی دیکتاتور لیبی از طرف روزنامۀ لوموند به طرابلس، پایتخت لیبی رفت. او هنگام تهیۀ گزارش متوجۀ غیبت کامل زنان لیبی در فیلمها، عکسها و گزارشهای مربوط به انقلاب شد و از خودش پرسید زنان لیبی کجا هستند؟ آنها در حین انقلاب چه کردند؟ آنها از همان ابتدا از این انقلاب حمایت کرده بودند پس چرا حالا خودشان را از انظار عمومی پنهان نگه داشتهاند؟
خبرنگارهای مردی که حوادث انقلاب را پوشش داده بودند به او گفتند که هرگز به هیچ زنی برنخوردهاند چون رزمندگان لیبی مانع دسترسی خبرنگاران مرد به مادرها، زنان یا خواهرانشان میشوند. خبرنگار زن بودن به کوژان این امتیاز را داد تا در نفوذناپذیرترین کشور دنیا بتواند به کلیت جامعه و نه فقط مردهای آن دسترسی پیدا کند و بتواند با زنان و دختران لیبی گفتوگو کند و در این میان با ثریا آشنا شد.
ثریا شخصیت اصلی کتاب حرمسرای قذافی و یکی از قربانیان تجاوز جنسی قذافی است. یکی از آن قربانیایی که جامعۀ لیبی نمیخواست چیزی دربارهاش بشنود. یکی از قربانیایی که اگر داستانهای فلاکتشان برملا شود موجب شرمساری خانوادههایشان و کل ملت خواهد شد. دختری که صِرف وجودش به قدری برای جامعه ناراحت کننده بود که آسانترین راه، مجرم دانستنش بود. اما ثریا با شجاعت دست یکی از بزرگترین متجاوزین قرن را رو کرد و از تجربیاتش به عنوان یک بردۀ جنسی اسیر دست یکی از مشهورترین دیکتاتورهای تاریخ صحبت کرد.
ثریا که یک شخصیت واقعی است در کتاب حرمسرای قذافی نقاب از چهرۀ مردی برمیدارد که خود را رهبر مسلمانان انقلابی میدانست اما واقعیت قضیه این بود که معمر قذافی، از قدرتش سوء استفاده میکرد و با توسل به ابزار تجاوز جنسی بود که توانست چهل و دو سال بر لیبی حکومت کند. در سالهای حکومتش صدها زن و مرد جوان قربان جنسی این دیکتاتور شدند اما تنها تعدادی معدودی از آنها جرئت داشتند و از داستان خود گفتند. قربانیان از ترس تهدید و بیآبرویی سکوت کردند اما آنیک کوژان، توانست تعدادی از این قربانیان را پیدا کند و آنها را به سخن گفتن وا دارد.
ثریا هنوز دانشآموز بود و در شهر ساحلی سِرت زندگی میکرد که سرهنگ قذافی دیداری از مدرسۀ او داشت و در این میان ثریا مسئول شد تا دسته گلی به او تقدیم کند. همین دیدار و تقدیم یک دسته گل به قذافی، زندگی ثریا را برای همیشه تغییر داد. کمی بعد ثریا را ربودند و در آنجا او به جمع زنان جوانی پیوست که توسط قذافی مورد آزار، تجاوز و تحقیر خشونتآمیز قرار میگرفتند. قذافی پاکی ثریا را ربود و جوانیاش را بر باد داد و در نتیجه همۀ امیدهایش را برای هر نوع زندگی آبرومندانه در جامعۀ آتی لیبی نابود کرد.
مقدمه مترجم
مقدمه
قسمت اول: داستان ثریا
۱. دوره کودکی
۲. زندانی
۳. بابالعزیزیه
۴. رمضان
۵. حرم
۶. آفریقا
۷. حشام
۸. فرار
۹. پاریس
۱۰. چرخ دندهها
۱۱. آزادی
«مردی که از رهبران انقلابیون بود به من گفت که زنان «اسلحه مخفی انقلاب» بودند. آنها مردان انقلابی لیبی را تشویق کرده، خوردوخوراکشان را تهیه کرده، در خانههایشان به آنها پناه داده و از آنها مراقبت کرده، در تسلیح و تجهیز آنها مشارکت کرده و پارهای اطلاعات حیاتی و مهم را به آنها منتقل کرده بودند. زنان در تأمین پول برای خرید سلاح مشارکت داشتند، جاسوسی سپاهیان قذافی را کرده و اطلاعات به دست آمده از این جاسوسیها را در اختیار انقلابیون گذاشته بودند و هزاران کیلو دارو را از بیمارستانهای دولتی و ارتشی -از جمله بیمارستانی که مدیرش دخترخوانده قذافی بود (همان زنی که قذافی در 1986 به دروغ مدعی شده بود در بمباران آمریکاییها کشته شده است)- به سرقت برده و به دست انقلابیون رسانده بودند تا صرف مداوای مجروحان انقلاب شود.»
«چند دقیقه بعد، نوازشهای آفتاب را بر چهرهام احساس کردم. چندین هفته از اقامت اجباریام در زیرزمین بابالعزیزیه گذشته بود و طی این مدت حتا برای لحظهای نتوانسته بودم آسمان را ببینم. حالا کمی خوشحال بودم که آسمان آبی بالای سرم را میبینم. موقعی که به پادگان «کتائب الساعدی» رسیدیم، مبروکه به سراغم آمد و گفت: «تو دلت میخواست که مادرت را ببینی، خب حالا میتوانی بروی و مادرت را ببینی.» قلبم از حرکت بازایستاد. از زمان ربوده شدنم، لحظهای نبود که به دیدن مادرم فکر نکرده باشم. در خواب و رؤیا میدیدم که در آغوش مادرم محو و ناپدید میشوم. شب و روز به این فکر کرده بودم که موقع دیدار با مادرم چه چیزی باید به او بگویم، سرِ صحبت را چگونه باید باز میکردم و ماجراهایی که بر من رفته بود چگونه باید برایش تعریف میکردم.»
«هدا هم برای چند سال متوالی یکی از بردگان جنسیِ سرهنگ قذافی بود. یکی از اعضای آن لشکر انبوه. هدا در بابالعزیزیه زندگی نمیکرد اما احتمال داشت هر لحظه به اتاق خواب قائد اعظم فراخوانده شود. زندگیاش دستِکمی از جهنم نداشت. در 1990 دختر هفده سالهای بود که به همراه گروهی از همکلاسیهایش خود را برای شرکت در امتحانات نهایی دبیرستان آماده میکرد. دخترها هر بار به نوبت در خانههای یکدیگر جمع میشدند و دستهجمعی درس میخواندند. یکی از روزها زنی که برای دیدن مادر یکی از دخترها به خانهاش آمده بود هدا را دید و او را غرق در تعریف کرد: «چه دختر خوشگلی!» هدا به قدری خجالت کشید که از خانه دوستش فرار کرد. نگاههای خیره زن را دوست نداشت اما آنها بار دیگر با هم روبرو شدند و زن دوباره شروع کرد به تعریف کردن از هدا.»
حرمسرای قذافی زندگینامۀ قذافی نیست بلکه در واقع یک وجه هولناک از زندگی قذافی است. با اینکه در پاییز 2012 مردم لیبی بالاخره توانستند این دیکتاتور مخوف را سرنگون کنند اما پس از آن کشور لیبی چند تکه شد و به دست داعش و دیگر گروههای تروریستی افتاد. اوضاع آشفتۀ امروز لیبی خیلیها را به این نتیجه رسانده است که کاش قذافی همچنان بر سرکار بود اما با خواندن کتاب حرمسرای قذافی متوجه خواهید شد که قذافی بسیار وحشتناکتر از داعش بود.
دقت داشته باشید که وقایع این کتاب بر اساس واقعیت نوشته شده است و ممکن است برای برخی خواندن آن بسیار دردناک و رنجآور باشد.
آنیک کوژان نویسنده و خبرنگار ویژۀ لوموند و یکی از تحسین شدهترین روزنامهنگارهای فرانسه است. او در سال 1957 در فرانسه به دنیا آمد. او دوران کودکیاش را در فرانسه گذراند و در رشتۀ حقوق تحصیل کرد و در کنارش به هنرهای دراماتیک پرداخت و از انستیتو مطالعات سیاسی در پاریس مدرک معتبر گرفت. او در سال 1980 سفری به دور دنیا داشت و در سال 1981 به استخدام روزنامۀ لوموند در آمد و از سال 1986 تا 1991 معاون رئیس این روزنامه بود و سپس گزارشگر ارشد آن شد.
او به عنوان خبرنگار لوموند مصاحبهای با پرنسس دایانا اسپنسر، پرنسس ولز کرد که چند روز پیش از مرگش منتشر شد و به واسطۀ شغلش با شخصیتهای بینالمللی زیادی مصاحبه کرده است. گزارشها و تحقیقات او در مورد خشونت علیه زنان به ویژه در مناطق جنگی باعث شهرت او به عنوان خبرنگار شد. او ریاست کمیتۀ جایزۀ آلبرت لوندرس (معادل فرانسوی جایزۀ پولیتزر) را بر عهده دارد و خودش در سال 1996 برندۀ این جایزه شد و تاکنون چندین کتاب نوشته است.
بیژن اشتری مترجم کتاب حرمسرای قذافی در سال 1342 به دنیا آمد. او فارغالتحصیل رشتۀ میکروبشناسی دانشگاه تهران است اما علاقهاش به تاریخ و کتاب باعث شد تا دست به ترجمۀ کتابهای تاریخی در مورد دیکتاتورها و رهبران جهان بزند. او از اوایل دهۀ شصت روزنامهنگار نشریاتی مثل اخبار، انتخاب و جام جم بوده است. از دیگر آثار ترجمه شدهاش میتوان به «فرمانده» اثر روری کارول، «لنین» اثر رابرت سرویس، «شوروی ضد شوروی» اثر ولادیمیر واینوویچ، «صدام» اثر ویل بارد نورپر و کان کاگلین، «ظهور و سقوط دوچه موسولینی» اثر کریستوفر کریستوفر هیبرت، «خودآموز دیکتاتورها» اثر رندال وود و «امید علیه امید» اثر نادژدا ماندلشتام اشاره کرد.
«تصویری وحشتناک و فراموش نشدنی از یک هیولای ظالم در این کتاب نشان داده شده است.» -ایوینینگ استاندارد (کتابهای سال)
«زیادهرویهای سیاسی قذافی به خوبی در این کتاب مستند شده است. جنایات جنسی او نیز اکنون آشکار شده است. آنیک کوژان خبرنگار لوموند با به اشتراک گذاشتن داستانهای قربانیان خود، درهای حقیقت را باز میکند. روایت او از یک دیکتاتور که تشنۀ رابطۀ جنسی است در واقع میزان وحشیگری قذافی را برملا میکند.» -ایندیپندنت ساندی
«کتابی شگفتانگیز... من از همه میخواهم تا این کتاب را بخوانند و بعد با خودشان فکر کند چطور میتوانند شبها راحت بخوابند، در حالیکه جهان چشمهایش را بر روی دیکتاتورهای وحشتناکی بسته که در کشورهایی مثل سوریه و زیمبابوه حمکرانی میکنند و همچنان وحشتهای ناگفته را بر مردمان خود تحمیل میکنند.» -ساندی تایمز
کتاب حرمسرای قذافی از سایت آمازون امتیاز 3.7 از 5 و از سایت گودریدز امتیاز 3.8 از 5 را به دست آورده است.
نشر ثالث کتاب حرمسرای قذافی از آنیک کوژان را با ترجمۀ بیژن اشتری منتشر کرده است.
کتاب حرمسرای قذافی دو بخش دارد. نویسنده در بخش اول آن به زندگی ثریا پرداخته و دربارۀ راستیآزمایی حرفهای ثریا توضیحاتی ارائه کرده است. در بخش دوم کوژان روند پژوهشاش به عنوان یک روزنامهنگار حرفهای و سماجتش برای یافتن حقیقت را با سند و مدرک تعریف کرده است.
کتاب حرمسرای قذافی برای اولین بار مردم لیبی و البته مردم جهان را با چهرۀ واقعی دیکتاتور وحشتناک و مخوف لیبی آشنا کرد. کوژان با استفاده از شهادتهای شاهدان موثق ثابت کرد که قذافی نه تنها رهبر مسلمانان جهان نبود بلکه تمام قوانین دین اسلام را نقض میکرد. او با مدرک به مردم نشان داد که قذافی هیولایی وحشتناک بود.
- قذافی، ظهور تا سقوط اثر آلیسون پارجتر که شرحی فوقالعاده جذاب و خواندنی از حکومت دیکتاتور لیبی، ایدئولوژی او و اقداماتش برای حفظ حکومت است. این اولین کتابی است که نویسنده در آن به طرز ماهرانهای شروع و سقوط جماهیر قذافی و پیامدهای فاجعه بار آن برای لیبی را شرح داده است.
- هزار خورشید تابان اثر خالد حسینی که پس از انتشار به مدت دو هفته در صدر پرفروشترین کتابهای آمریکا قرار داشت. این کتاب داستان دو زن اهل افغانستان به نام لیلا و مریم است که زندگیشان در کشور آشوبزدۀ افغانستان به هم گره میخورد. این کتاب زندگی پر درد و رنج زنان افغانستان است.
- آخرین دختر اثر نادیا مراد که داستان زندگی خودِ نویسنده از روزهای اسارت و مبارزههایش با داعش است. نادیا مراد برندۀ جایزۀ صلح نوبل شد.
- دختران زیرزمینی کابل اثر جنی نوردبرگ، روایتی جذاب و خواندنی از زندگی وحشتناک و پنهان دختران افغانستانی است که برای کمی آزادی مجبور هستند پوشش پسرانه داشته باشند و وانمود کنند که پسر هستند.
- کتاب شوروی ضد شوروی اثر ولادیمیر واینوویچ نویسندۀ روسی است. این اولین کتابی است که این نویسنده در تبعید نوشت. کتاب شوروی ضد شوروی مجموعهای از داستانهای کوتاه، مقالات و مطالبی از ولادیمیر واینوویچ است که برخی بر اساس واقعیت نوشته شدهاند و برخی تخیل داستاننویسانۀ نویسنده یا تجربیات دوستان و آشنایان اوست. ولادیمیر واینوویچ این کتاب را برای نشان دادن مخالفتش با کلیت نظام شوروی نوشت.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
قذافی علاقه خاصی به دختران جوان دارد. هرگاه دستی بر سر دختری می کشد این علامتی ست به بادیگاردهایش مبنی بر این که قربانی اش را پیدا کرده است. علامتی که اسم آن را تماس جادویی گذاشته بودند.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
دردناک بود. جز این دلیل دیگه ای نداره که بگم نخونیدش.
بعد خوندن کتاب تا مدتها ذهنت درگیرشه، یه جورایی غیرقابل باوره. آدم نمیتونه حجم رذالت قذافی رو که تو کتاب اومده برا خودش حلاجی و هضم کنه
کتاب قشنگی بود ولی در کل خیلی دردناک بود.داستان یک دختر ربوده شده از مدرسه توسط بابامعمر(قذافی)که به العزیزیه (حرمسرای قذافی با پوشش نظامی)برده شده