اسپرلوس
تخفیف

%10

اسپرلوس

(10)
نویسنده:

1,650,000ریال

1,485,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
1090

علاقه مندان به این کتاب
15

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب اسپرلوس

انتشارات اساطیر منتشر کرد:
هرمان هسه (1877-1962) رمان‌نویس، شاعر و نقاش آلمانی-سوییسی که بخاطر قدرت استعداد نویسندگی، شکوفایی اندیشه و شجاعت ژرف در بیان اندیشه‌های انسان‌مداری و سبک عالی نگارش در سال 1946 میلادی به دریافت جایزه نوبل در ادبیات نائل شد. او بیش از هر نویسنده‌ای توانسته است از رنج‌های درونی و کشمکش‌های روحی، انزوا و زندگی باطنی بشر سخن گوید. و این همه از علاقه او به فلسفه اصالت وجود، موضوعات روحانی و عرفانی، بودا و فلسفه هندو، که در آثار او مشهود می‌باشد، ناشی می‌شود.
هسه در آثار خود نمایاندن و معرفی اضداد را با انتخاب دو سرشت کاملاً مختلف که هر دم به یکدیگر نزدیک می‌شوند به عهده می‌گیرد که سرانجام با یکدیگر همگام و هماهنگ می‌شوند و از دو طریق مختلف به یکجا می‌رسند. او برخلاف بسیاری از نویسندگان که به بشر جدا از عالم طبیعت اعتقاد دارند و به هر تغییر شکل طبیعت برحسب فنون علمی می‌نگرند، راه شناخت تدریجی بشر را در ارتباط با عالم خلقت می‌داند.
در نظر هسه زندگی تنهایی است، انسان همیشه تنهاست و هنرمند تنهاتر از دیگران. داستان اسپرلوس(روسهالده) اعترافات یک نقاش است و این اثر را می‌توان مکمل داستان گرترود دانست. گرترود اعترافات یک موسیقیدان است. موسیقیدان به شکست دردناک عشق گرفتار می‌شود و از دختری که دوست دارد، جدا می‌گردد تا دوستیشان برهم نخورد. اما در اسپرلوس، نقاش بعکس موفق می‌گردد که با دلدار ازدواج کند و از او صاحب فرزند شود، اما او نیز تنهاست و خوشبختیش چیزی ظاهری است. هسه چنین می‌اندیشد که هر روز که می‌گذرد ما را نسبت به آنچه دوست داریم، بیگانه‌تر می‌کند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (1)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • محمد هاشمی
    • پاسخ به نظر

    چه نقصان دیدی از کعبه تو بی‌دین که گردی گرد اسپرلوس شاهان عالی

بریده ای از کتاب (1)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • مهسا کرامتی
    • 0

    «دلش جائی در دوردست بود که هیچ‌کس او را نمی‌شناخت و هیچ‌کس سراغش را نمی‌گرفت.»

عیدی