باران پشت شیشه

(0)

175,000ریال

157,500 ریال

دفعات مشاهده کتاب
131

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب باران پشت شیشه

انتشارات هزاره ققنوس منتشر کرد:
دیروز باران آمد. اول آهسته بود، بعد تند شد و توی شیشه ها زد. مرتضی که از مدرسه آمد کت و کلاهش خیس شده بود.
گفت: (مامان، امروز خانم، مرغابی و لاک پشت را درس دادند.) لاک پشت کتاب مرتضی شاید بزرگ تر از بچه لاک پشت هادی باشد و بتواند در آب دست و پا بزند.
صدیقه خانم کاسه ی آب را روی زمین گذاشت و نشست. مرتضی نوک انگشتش را به بچه لاک پشت زد. بچه لاک پشت جم نخورد. مرتضی گفت: (انگار مرده.) هادی گفت: (نه، زنده س. اما مریضه، تکون نمی خوره.) بعد هادی و مرتضی رفتند توی حیاط. مامان پرده را کنار کشید و در اتاق را باز کرد. دست هاش را دو طرف صورتم گذاشت و سرم را چرخاند به طرف حیاط.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی