نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات سرزمین اهورایی منتشر کرد:
نظام الدین چشم از عقرب بر نمی داشت. چه دل خوشی داشت این نوگر. کافی بود که عقرب اندکی عصبانی شود تا او را در دم خاکستر کند. عقرب به شانه ی صلاح رسیده بود. صلاح با چشمان نافذ سیاهش که حالا تنگ تر شده بود و چین های دور آن نشان از آمادگی او برای گزیده شدن داشت به نظام الدین نگاه می کرد. عقرب از گردن بالا کشید. صلاح خود را به دست ذکر سپرد. آرام چشمانش را بست و سفر کرد. (ای مولای من زهرهای کشنده نزد عاشقان از خمرهای حیوان نیکوتر و زخم های هلاک کننده از شربت های لطیف پاکیره تر. پس معدوم شود نفسی که در راه عشق تو جان نبازد و مفقود شود وجودی که در طلب وصل تو سر نیندازد و بمیرد قلبی که به ذکر تو زنده نگردد.)
عقرب راهش را به سمت گونه ها کج کرده بود که پشیمان شد و شقیقه را ترجیح داد. حالا روی سر صلاح بود. لختی درنگ کرد. شعاع نوری که به داخل می تابید او را کاملا در دید نظام الدین قرار داد. نظام الدین بی اختیار دستی به سرش کشید و با بی حرکتی عصبی عقرب خیالی را انداخت. صلاح بی حرکت نشسته بود ولی به کارگاه حریر بافی ای که نه فرش در آنجا گسترده بود و نه چراغی، سفر کرد و طاقه های ابریشم رنگ نکرده را باز کرد لایه لایه ... لایه ی بعدی و لایه ی بعدی و لایه ی بعدی ...
فروشگاه اینترنتی30 بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.