نیم ساعتی در میان هزارتوی مارپیچ کتابها سرگردان بودم. با هر نفسی که میکشیدم بوی کاغذهای کهنه و گرد برخاسته از کتابها را به خوبی احساس میکردم. همانطور که راه میرفتم انگشتانم را روی ردیف کتابهایی میکشیدم که دیوارههای مسیر حرکتم را تشکیل میدادند. جلو میرفتم و با خودم فکر میکردم کداک یک از آنها را باید انتخاب کنم.
داستان خوب و جذابی دارد. ترجمه هم نسبتا خوب بود و پانویس های مفیدی داشت. اما پر از سا.نسور و حذفیات است
پر از اتفاقات غیر منتظره
یکی از بهترین رمانهای رئالی که توی این چند وقت اخیر خوندم هیجانی، داستان مبهم و کشش بالای اون، واقعاً آدم رو محو کتاب میکنه. این کتاب در واقع آرزوی کتابخونهاست.