نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات آوند دانش منتشر کرد:
در تولد پانزده سالگی ام تصمیم گرفتم پزشک شوم. در کمال تعجب پدرم مرا برای شام بیرون برد. گفتم که پیش خدمت بود .پیشخدمتی که با تلاش سرسختانه برای حفظ شان و مقامش فقط روزها کار می کرد.هر وقت مجبورش می کردند شیفت شب کار کند استعفا می کرد. هنوز می توانم گریه های مادرم با به خاطر بیاورم . وقتی پدر به خانه می آمد و می گفت دوباره استعفا کرده. پدرم می خواست مرا برای شام به رستوران ببرد و مادرم مخالف بود. صدای دعوایشان را شنیده بودم.دعوایی که با رفتن مادرم به اتاق و قفل کردن در خاتمه یافت. هر وقت چیزی خلاف میلش بود همین کار را می کرد . وقتی قهر کردن هایش طولانی میشد خیلی سخت می گذشت. اتاقش پر می شد از بوی استخدوس و اشک. من روی کاناپه آشپزخانه می خوابیدم و پدرم در حال آه کشیدن تشکش را کف زمین می انداخت . در زندگی ام خیلی ها را در حال اشک ریختن دیده ام. به سبب شغلم با کسانی مواجه می شدم که در حال مردن بودند . یا کسانی که مجبور بودند بپذیرند عزیزشان را به زودی خواهد مرد. اما اشک هایشان هیچ وقت بوی اشک های مادرم را نمی داد.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.