هرم

انتشارات آوند دانش منتشر کرد:
احساس کرد دلش آشوب شده است . پيش از اين جسدهاي زيادي ديده بود. آدم هايي که غرق شده يا خودشان را به دار آويخته بودند. کساني که بر اثر سوختگي مرده يا طوري در تصادف متلاشي شده بودند که هويتشان قابل تشخيص نبود. اما هنوز به چنين چيزهايي عادت نکرده بود.
نگاهي به اطراف انداخت آپارتمان هالن تصويري از وضعيت خودش بود. چيدمان اثاثيه بي روح بود. بدون هيچ گياه يا تزئيناتي. تخت نامرتب بود . والاندر جسد را براي چند دقيقه بررسي کرد. هالن بايد به قفسه سينه خودش شليک کرده و مرده باشد. والاندر نيازي به گرفتن نبض او براي اطمينان از اين مسئله نداشت.
فوري به آپارتمانش بازگشت و با پليس تماس گرفت. خودش را معرفي کرد. يکي از همکارانش آنچه او درباره حادثه شرح داد يادداشت کرد. سپس بيرون رفت و منتظر ايستاد تا نخستين گروه ماموران از راه برسند . پليس و آمبولانس تقريبا با هم رسيدند . وقتي پليسه ها از خودرويشان بيرون آمدند . والاندر برايشان سر تکان داد . همه شان را مي شناخت.
فروشگاه اينترنتي 30 بوک