نامزد خوشگل من

انتشارات سوره مهر منتشر کرد:
محسن که مي خواست به چهره ي آرايش کرده و بدحجاب پرستار نگاه نکند.، رويش را کرد آن طرف و قيچي را پرت کرد طرف پرستار... دستم را که پانسمان کرد، با قيافه اي سرخ از عصصبانيت، اتاق را ترک کرد و رفت. رفتم دم بخش پرستاري که رويش را کرد آن طرف. هر طوري بود از او عذرخواهي کردم. با ناراحتي و بغض گفت:
بخش هاي ديگه التماسم مي کنند که برم اونجا، ولي من گفتم فقط و فقط مي خوام در اين جا خدمت کنم. من افتخار مي کنم که جانباز رو تميز کنم. براي من اين ها پاک ترين آدم هاي روي زمين هستن... اونوقت رفيق شما با من اونجوري برخورد مي کنه...
فروشگاه اينترنتي 30 بوک