مایکل وی
تخفیف

%20

مایکل وی (3)(جدال با آمپر)(پرتقال)

(12)

3,890,000ریال

3,112,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
1164

علاقه مندان به این کتاب
11

می‌خواهند کتاب را بخوانند
4

کسانی که پیشنهاد می کنند
10

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب مایکل وی

انتشارات پرتقال منتشر کرد :
این‌جور که بوش می‌آد، ما که نمی‌تونیم به گرد پاتون برسیم، دیگه کم‌کم باید زیر پاهامون چرخ وصل کنیم تا به سرعت کتاب‌خونی شما برسیم!

خب با همه این چیزایی که گفتیم بهترین چیز اینه که ببینیم توی جلد سوم این مجموعه چه خبره؟

تو جلد سوم این مجموعه که اسمش «جدال با آمپر»ه، مایکل، تایلور، اوستین و باقی داعضای الکتروکلن، بزرگ‌ترین نیروگاه استارسورس الجن را نابود کردند و پا به فرار گذاشتند.

الجن با ارتش پرو متحد شده تا اون‌ها را دستگیر کنه و مایکل تنها کسیه که هنوز دستگیر نشده.

با آگاهی از اینکه دوستاش به زودی به جرم کارهای تروریستی مورد محاکمه قرار می‌گیرند و محکوم به اعدام می‌شن، مایکل برای نجات اون‌ها به تمام هوش و توانایی‌هاش نیاز داره.

حالا سمت دیگه‌ی دنیا، دکتر هتچ و بچه‌های الکتریکی وفادارش کنترل کشتی آمپر، کشتی عظیمی رو که مرکز فرماندهی اِلجن محسوب می‌شه، به دست گرفتند.

هتچ که حالا کنترل هفت کشتیِ ناوگان الجن رو تو دست داره، به پرو برگشته تا ارتشش رو گردآوری کنه و به تلاش برای سلطه‌ی جهانی ادامه بده...

مایکل باید دوستاش رو آزاد و بعد راهی برای متوقف کردن هتچ پیدا کنه، ولی هتچ می‌دونه که مایکل و الکتروکلن به دنبالش هستند و برای مقابله با اونها آماده‌ست.

یعنی الکتروکلن برنده‌ی جدال با آمپر می‌شه؟

یا شانس مایکل بالاخره به پایان می‌رسه؟
فروشگاه اینترنتی 30 بوک .

نظرات کاربران (2)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • سید علی طباطبایی
    • پاسخ به نظر

    خیلی کتاب خوبی

  • تصویر کاربر

    • علی ظهرابی
    • پاسخ به نظر

    حنما بخونیدش بینظیره

بریده ای از کتاب (1)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • علی ظهرابی
    • 0

    من,جیمی و تسا دو روز دیگر هم به پیاده روی در جنگل انبوه ادامه دادیم. گاهی اوقات سکوت بین ما به خفه کنندگی رطوبت جنگل بود.جیمی عصبانی بود.او درحال سرپیچی از دستورات بود و فقط به این علت مرا راهنمایی میکرد که تهدیدش کرده بودم اگر نکند,صدا را لو خواهم داد.

عیدی