نشر آموت
یاد یکی از دوستان پدرم افتادم که موقع دویدن سکته قلبی کرده بود، بابا همیشه برای اینکه بگوید ورزش چیز خوبی نیست او را مثال می آورد.(از متن کتاب)این کتاب مجموعه هست و بهتره دوتا کتاب قبلی و مطالعه کنید...کتابی بشدت دوست داشتنی و سراسر احسااااس
تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات آموت منتشر کرد:
لو کلارک به خیلی چیزها پی برده است...
می داند کیلومتر ها بین خانه ی جدیدش در نیویورک و دوستش سام در لندن فاصله است.
می داند کارفرمای جدیدش آدم نازنینی است و همسرش رازی را از او پنهان می کند.
چیزی که لو نمی داند این است که با کسی آشنا خواهد شد که زندگی اش را زیرو رو می کند،زیرا این فرد او را یاد دوستی می اندازد و این یادآوری آزار دهنده خواهنده بود.
لو نمی داند چه کند،ولی می داند هر تصمیمی بگیرد،اوضاع دیگر مثل سابق نخواهد بود.
آیا او باید به تجربه های جدید «بله» بگوید و با بیرون آمدن از منطقه ی امن خود پذیرای چالش های جدیدی شود؟
لو می خواهد بداند اگر عاشق کسی هستی ،آیا برای داشتنش باید ار رویاهایت دست بکشی ؟یا می توان هر دو را با هم داشت و هیچ یک را فدا نکرد؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک
یاد یکی از دوستان پدرم افتادم که موقع دویدن سکته قلبی کرده بود، بابا همیشه برای اینکه بگوید ورزش چیز خوبی نیست او را مثال می آورد.(از متن کتاب)این کتاب مجموعه هست و بهتره دوتا کتاب قبلی و مطالعه کنید...کتابی بشدت دوست داشتنی و سراسر احسااااس
بنظرم اجباری بود برای ادامه دادن دو کتاب قبل و جذاب نبود
رمان خیلی خوب ودرعین حال آموزنده بود.
این جلد پر از امید و تلاشه و حتی میشه گفت دوست داشتنی تر از جلدای قبله