هیچ چیز سفید سفید یا سیاه سیاه نیست. سفید گاهی همان سیاه است که خودش را جور دیگری نشان می دهد. سیاه هم گاهی سفید است که سرش کلاه رفته ست.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات ثالث منتشر کرد:
«زندگی در پیش رو»، رمانی عمیق، جذاب و بسیار مردمپسند است. از محلهی فقیرنشین میگوید و از خانههای آنچنانی. اما روایت و نگاهش کلیشهای نیست و شاید برای اولین بار جور دیگری با چنان محله و خانهای آشنا میشویم و میبینیم. دنیای زندگی در پیش رو، چه بخواهیم و چه نخواهیم وجود دارد. با این حال تنها با پذیرفتن وجود آن است که قدرت خواهیم یافت آن را ببینیم.»
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، به شما پیشنهاد میکنیم کتاب عقاید یک دلقک را نیز بخوانید.
...
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
هیچ چیز سفید سفید یا سیاه سیاه نیست. سفید گاهی همان سیاه است که خودش را جور دیگری نشان می دهد. سیاه هم گاهی سفید است که سرش کلاه رفته ست.
فکر میکنم این گناه کارانند که راحت می خوابند، چون چیزی حالیشان نیست و برعکس، بیگناهان نمیتوانند حتی یک لحظه چشم روی هم بگذارند، چون نگران همه چیز هستند. اگر غیر از این بود، بیگناه نمیشدند.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
کتاب لحن ساده ای داره، و قشنگ ترین چیزی که درباره این کتاب وجود داره همین لحن ساده ای هست که داستان رو از زبان و نگاه یه پسر بچه 10 ساله روایت میکنه.
با خوندن کتاب میعاد درسپیده دم به رومن گاری علاقه مند شدم و با خوندن این کتاب طرفدارشون موندم. به قلمی ساده و روون نقد میکنن
این کتاب داستان «رزا خانم یک هرزۀ بازنشستۀ بوده که از خانههای یهودی آلمانیها آمده بوده و بعد یک پرورشگاه غیرقانونی برای بچههرزهها ساخته بود. چون هرزهها مجبور بودهاند بچههایشان را از جلوی چشم همسایههای بیشرف قایم کنند تا مبادا به مددکاران اجتماعی لوشان دهند.» در زندگی پیشرو خواننده میفهمد که زندگی با وجود سختیها و تلخیهایش همچنان ادامه دارد.