

کتابخانه ارواح (پرتقال)
انتشارات پرتقال منتشر کرد:
«من میتوانم با مردهها حرف بزنم... نه، اشتباه نخواندید. کاملاً حقیقت دارد. وقتی نُه ساله بودم پدر و مادرم مردند و من به نیویورک فرستاده شدم تا با عمویی که نمیشناختم زندگی کنم. شاید پیش خودتان فکر کنید، پس حداقل یتیم نیستی. اما میدانید، من قبل از این اتفاق حتی عمو مونتی را ندیده بودم و پدرم هم آنقدر رابطۀ محکمی با او نداشت که بخواهد من را به او بسپارد. در واقع آنها از هم متنفر بودند. اما پدر و مادرم از کجا باید میدانستند که قرار است قطارشان با یک قطار دیگر تصادف کند و زندگی آنها و صدها نفر دیگر به پایان برسد؟ حتی هنوز وصیتنامهشان را هم ننوشته بودند. چند روز بعد از مرگ آنها، من با هواپیما به نیویورک رفتم. مجبور بودم خودم تنها تاکسی بگیرم و به ساختمان دربوداغانی با سنگهای قهوهای بروم که به نظر میرسید هر لحظه ممکن است فرو بریزد. خودم باید چمدانم را از آن پلههای بِتُنی ترکخورده بالا میبردم و زنگی را میزدم که کنارش با یک ماژیک قرمز و با خطی بد نوشته شده بود: سانتیاگو.»
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
معرفی کتاب کتابخانه ارواح اثر ریچارد دنی
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
معرفی رمان کتابخانه ارواح:
چرا نوجوانان باید این کتاب را بخوانند؟
جملات درخشانی از کتاب کتابخانۀ ارواح:
«جید در حالی که باز هم انگشتهایش را در هم میپیچاند و لابد نگران بود که خانم فریاستون بابت حرفهایش او را بکشد، گفت: «اگه اینو میگفتیم شاید هیچکس دیگهای دلش نمیخواست بیاد.» باید دست از این کارم برمیداشتم، خیلی کنجکاوانه بود. بنابراین گفتم: «با عموم راجع بهش حرف میزنم.» و قبل از اینکه قدمی دیگر برداریم، یک روحِ کاملاً ظاهرشده، تصمیم گرفت سلام کند. جید به عقب تِلوتِلو خورد و تقریباً روی زمین افتاد. احتمالاً این هم یکی دیگر از روحهایی بود که تابهحال ندیده بود. در حالی که دمای اطرافمان آنقدر پایین آمده بود که دندانهایم به هم میخوردند، به روح خیره شدم. حسابی قوی بود، اما قرار نبود اوضاع اینطوری پیش برود. من نمیتوانستم جلوی جید با یک روح کار کنم. این همه چیز را خراب میکرد. روح، پسر کوچک هفت-هشت سالهای بود و قطاری آهنی در دست داشت که نورانیتر از خودش میدرخشید. این یعنی او یا داشت مضطرب یا عصبانی میشد.»
«ما بیخانمان بودیم. تمام وسایل و داراییهایی که موقعِ آمدن به نیویورک برای زندگی با مونتی همراه خودم آورده بودم، از بین رفته بودند. کُلکسیون کلیدهای پدرم، خرس عروسکیام که برایم شانس میآورد، نوار ویدئوی مادرم، پر از قسمتهای سریال من عاشق لوسیام، همهشان از بین رفته بودند. همانطور که جلوی اشکهایم را گرفته بودم، از روی صندلیام بلند شدم و بیتوجه به مونتی از اتاق بیرون آمدم. دلم میخواست او را بزنم؛ دلم میخواست آنقدر محکم با مشت به صورتش بزنم که خودش را فراموش کند، دلم میخواست همان لحظه از آنجا بروم. با عجله در راهرو راه افتادم و سمت در ورودی رفتم. قبل از اینکه به در برسم، دستی روی شانهام خورد و من را برگرداند. برگشتم و جید را دیدم. چیزی در صورتش به من میگفت که حرفهای من و مونتی را شنیده. دلم میخواست جیغ بکشم.»
خلاصۀ داستان
اگر از کتاب کتابخانۀ ارواح لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
- کارناوال شوم اثر جذاب دیگری از ریچارد دنی، نویسندۀ کتابهای ترسناک و فانتزی است. این کتاب جلد دوم کتابخانۀ ارواح است و داستان روح دلقک شیطانصفتی است که بچهها را برای شیاطین قربانی میکند و شهر را به تسخیر خود در میآورد. او بچههای زیادی را میدزدد تا زمانی که سایمون و عمویش تصمیم میگیرند با این روح خبیث مبارزه کنند.
- تیمارستان متروک اثر دن پابلوکی نویسندۀ معروف داستانهای ترسناک است. این کتابْ داستان یک تیمارستان است که در اتاق 13 آن اتفاقات عجیب و غریبی میافتد. پسری به نام نیل کیدی به همراه خانوادهاش به شهری آمده که این تیمارستان در آنجا واقع است و چون شایعاتی دربارۀ آن میشنود کنجکاو میشود و به همراه دوست جدیدش وارد این تیمارستان میشود.
- سهگانۀ محدودهی مرگ اثر کاترین آردن نویسندۀ داستانهای ترسناک است. این رمان برندۀ جایزۀ آمازون شده است و داستان دختر یازدهسالهای به نام الیویا است که بسیار به کتابها علاقهمند است و تنها دوستانش کتابها هستند، اما اگر تمام خیالات این دختر یازده ساله ناگهان به واقعیت تبدیل شود چه اتفاقی میافتد؟
- کتاب دختری که ماه را نوشید اثر کلی بارن هیل نویسندۀ آمریکایی است. این کتاب در سال 2017 برندۀ مدال نیوبری شد. دختری که ماه را نوشید داستان دختری به نام لونا است که جادوگری به نام زان او را در جنگل پیدا میکند و باعث میشود تصادفی قدرتهای جادویی خارقالعادهای پیدا کند. او خودش لونا را بزرگ میکند اما باید قبل از اینکه خیلی دیر بشود به لونا یاد بدهد که چطور قدرتهای جادوییاش را کنترل کند.
_ کتابِ الریک ملنیبونِی اثر مایکل مورکاک نویسندهٔ انگلیسی است. مورکاک اولین بار این شخصیت را در داستان کوتاهِ «شهر رویایی» خلق کرد و این ضد قهرمان زال محکوم به فنای مورکاک تبدیل به یکی از شناختهشدهترین شخصیتهای ادبیات فانتزی شد. این اولین و کاملترین رمانِ مورکاک است که در آن به آخرین امپراتوری تمدن جزیرهٔ راکد ملنیبونی پرداخته است.
دربارۀ ریچارد دنی: نویسندۀ رمان کتابخانۀ ارواح



شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













