

انتشارات کوير منتشر کرد:
دهم فروردين ماه 1340،زعيم مقتدر شيعه،آيت الله سيد حسن طباطبايي بروجردي رخ در نقاب خاک کشيد. با در گذشت وي حاکميت پهلوي مجال جولان يافت واقدام به تصويب قوانين مسکوت مانده ي خود کرد.روحانيون انقلابي نيز عرصه ي اعتراض را فراخ ديدند و دست در کار سياست کردند.
گويي زمانه اي فرا رسيده بود که سياست و فقاهت به جنگ هم مي رفتند. در اين هنگام مراجع تقليدي حضور داشتند که مي بايد در اين نزاع ها راهي مي جستند.آنها مي بايد هم پاس مقام فقاهت را نگه مي داشتند و هم سوداهاي سياسي حاکميت را تعديل مي کردند.فقيهان زمانه اي صعب و البته تاريخ ساز را در پيش روي داشتند.يکي از نجف نامه مي نوشت و حاکمان را تحذير مي داد که از ريختن دما مسلمين در گذريد،ديگري انقلابيون را پروا مي داد که از سياست پاي پس کشيد و خون مسلمين را هدر ندهيد. يکي در تبعيد نامه مي نوشت و حکومت را با جائرين تاريخ برابر مي دانست و ديگري رعيت را به مداراي با حاکميت فرا مي خواند.يکي دست بر عصا داشت و ديگري به تندي مي تازيد.آتشي در خرمن فقيهان افتاده بود و مي رفت تا قربانياني بر جاي نهد.
تجربه ي تاريخي مرجعيت ،از فروردين ماه 40 تا بهمن ماه 57، نياز به بازخواني هاي مکرر دارد. در اين اثر عملکرد سياسي يازده تن از مراجع عظام تقليد در اين برهه تاريخي به تصوير کشيده شده است. تجربه اي که اين بزرگواران در مواجهه با حاکميت پهلوي و طلاب انقلابي از سر گذراندند.تجربه اي براي درس آموزي دوباره روحانيت و مرجعيت؛تجربه ي فقيهان در مواجهه با انقلاب ايران،تنها يک نسل پس از آيت الله العظمي بروجردي.
فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













