

آزادی و خیانت به آزادی (شومیز)
انتشارات ماهي منتشر کرد:
آزادي و خيانت به آزادي مجموعهي شش گفتاري است که آيزايا برلين هفتهاي يکبار در 1951 در برنامهي سوم راديو بيبيسي ايراد کرد. اين سخنرانيها سرآغازي بود بر شهرت برلين بهعنوان فيلسوف و روشنفکر و انديشهنگار. برلين بيش از هر چيز به مفهوم آزادي انديشيده است. شش گفتار اين کتاب هم هرکدام به يک متفکر قرن هجدهم اختصاص دارد؛ هلوسيوس، روسو، فيشته، هگل، سنسيمون و دومستر. صفت مشترک هر شش نفر اين است که همگي دربارهي آزادي بشر بحث کردهاند، ولي با کمال شگفتي، عقايدشان نهايتاً ضد آنچه معمولاً آزادي فردي يا سياسي خوانده ميشود از کار درميآيد. مترجم کتاب براي آشنايي خوانندگان با انديشهي برلين درآمدي به کتاب افزوده است که تلخيص و ترجمهاي است از دائرةالمعارف فلسفهي استنفورد.
آيزايا برلين، فيلسوف و انديشهنگار و نظريهپرداز سياسي، در 1909 در ريگا متولد شد. او تنها فرزند خانوادهاي يهودي بود. از زمان تجزيهي لهستان در قرن هجدهم يهوديان بنا بر قانون امپراتوري روسيه در اين منطقه محصور بودند. برلين در ششسالگي با خانوادهاش به پطروگراد رفت و تا چند سال پس از انقلاب روسيه در اين شهر زيست. برلين در سال 1921 به همراه خانوادهاش به انگلستان مهاجرت کرد. او به دبيرستان سنت پل و سپس به کالج کورپوسکريستي در دانشگاه آکسفورد رفت و در آن جا تاريخ و زبانهاي باستاني و سياست و فلسفه و اقتصادخواند. در 1932 در نيوکالج به سمت مدرس و به فاصلهي کوتاهي به عضويت هيأت علمي کالج اُلسولزدر آکسفورد منصوب شد که در محيط دانشگاهي بريتانيا افتخاري استثنايي بود. در جنگ جهاني دوم او مسئوليتهايي در سفارت بريتانيا در واشنگتن و نيويورک به عهده داشت و سپس سفري به اتحاد جماهير شوروي کرد و در آنجا با شماري از روشنفکران روسي که از تصفيههاي استالين جان سالم به در برده بودند، به خصوص آنا آخماتوا و بوريس پاسترناک آشنا شد. اين آشناييها باعث شد مخالفت او با کمونيسم محکمتر و سرسختانه شود. پس از جنگ به آکسفورد برگشت. گرچه تا اوايل 1950 به تدريس و نگارش در فلسفه پرداخت اما توجهش به تاريخ سير انديشهها به ويژه تاريخ روشنفکري روسيه، تاريخ نظريههاي مارکسيستي و سوسياليستي و نهضت روشنگري جلب شده بود. برلين جز چند سالي که در امريکا و اتحاد جماهير شوروي بود بقيهي عمر خود را در آکسفوردگذراند. او به استادي کرسي چيچلي در نظريات اجتماعي و سياسي انتخاب شد و ملکه او را به لقب سـِـر مفتخر ساخت. در 1966 رييس کالج وولفسون شد و بالاترين نشان کشوري بريتانيا نصيب او شد. او سرانجام در 5 نوامبر 1997 چشم از جهان فروبست و در آکسفورد به خاک سپرده شد. آوازهي برلين در بيشتر عمر مرهون دفاع از ليبراليسم، گفتوگوهاي مهم و درخشان، حمله به تحجر، تعصب و تندروي سياسي و نوشتههاي قابل فهم در زمينهي تاريخ انديشههاست.
عزتالله فولادوند در 1314 در شهر اصفهان به دنيا آمد. پدرش قاضي دادگستري بود. او پس از گذراندن تحصيلات پايه در تهران، ابتدا براي ادامهي تحصيل به انگلستان رفت، اما به علت برخي مشکلات دوباره به ايران بازگشت و دورهي دبيرستان را به پايان رساند. سپس به پاريس رفت و دو سال در رشتهي پزشکي تحصيل کرد. پس از مطالعهي کتابِ مسائل فلسفه اثر برتراند راسل پزشکي را رها کرد و براي تحصيلِ فلسفه عازم امريکا شد و دورههاي کارشناسي و کارشناسي ارشد و دکتراي فلسفه را در دانشگاه کلمبيا گذراند. از اساتيد او ميتوان به آرتور دانتو، رابرت کامينگ و سيدني مورگن بسر اشاره کرد.
فولادوند از سال 1343 تا 1359 در سمتهاي مختلف در شرکت ملي نفت ايران و وزارت امور اقتصادي و دارايي مشغول به کار بوده است. در کنار فعاليتهاي شغلي به فعاليتهاي فرهنگي نيز پرداخت و در همان سالها ترجمههايي از او منتشر شد. ترجمهي کتابهاي فلسفه کانت و آگاهي و جامعه بهترتيب در دورههاي هشتم و نهم کتاب سال جمهوري اسلامي ايران برگزيده شدهاند.
از ترجمههاي او مي توان به اين کتابها اشاره کرد: گريز از آزادي (اريش فروم)، آلبرکامو (کانر کروز اوبراين)، خشونت (هانا آرنت)، به ياد کاتالونيا (جرج اورول)، جامعهي باز و دشمنان آن (کارل پوپر)، فلاسفهي بزرگ (برايان مگي)، راه فروبسته (هنري استيوارت هيوز)، زندگينامهي فلسفي من (کارل ياسپرس) اخلاق در فلسفهي کانت (راجر ساليوان)، آغاز فلسفه (هانس گئورگ گادامر).
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













