شب های تابستان با داستان های مادربزرگ

انتشارات دات منتشر کرد:
صبح يک روز آفتابي و درخشان، کلاغ سياهي در حال پرواز بود. کلاغ در حالي که به سوي خانه اش مي رفت، از فراز مزرعه بزرگي عبور کرد. از آن بالا، کشتزار، خانه اي بزرگ، باغچه اي بزرگ، چشمه اي کوچک و نهر آبي که از آن چشمه جاري بود ديده مي شد.
اينجا خانه مادر بزرگ بود. کلاغ به راه خود ادامه داد و رفت ولي داستان ما تازه از اينجا شروع مي شود. يعني از زماني که پسري به نام ني رم براي گذراندن چند روزي از تعطيلات تابستاني مدرسه به ديدن مادربزرگش آمده. ني رم، نوجواني که هميشه در شهر زندگي کرده، معمولا اوقاتي از تعطيلاتش را نزد مادربزرگ در مزرعه او مي گذراند. اين مزرعه داراي خانه، حياط، باغچه، استخر، چشمه و نهر آبي است که ني رم عاشق آنها است و براي ديدن آنها لحظه شماري مي کند. علاوه بر اينها انواع و اقسام حيوانات اهلي از مرغ و خروس و اردک گرفته تا سگ و گربه هم در مزرعه سبز مادربزرگ در کنار هم زندگي مي کنند.
از متن کتاب...
فروشگاه اينترنتي 30بوک