

خاستگاه
انتشارات نسل نوانديش منتشر کرد:
لنگدان در بالاي پله ها و صحن اصلي کليسا براي مدتي درنگ کرد، او با تعداد زيادي از بازديدکنندگان روي نيمکت هاي کليسا نشست و به پرتوهاي زيبا نور خورشيد غروب خيره شد که از ميان شيشه هاي رنگي در امتداد ستون هاي بلند به درون کليسا مي تابيدند. او به تمام اديان جهان فکر ميکرد، در مورد ريشه هاي مشترکشان، خدايان اوليه، خورشيد، ماه، دريا و باد!
زماني طبيعت براي ما اصلي ترين و مهم ترين موضوع بود!
و شايد به همين دليل بود که همه ما با يکديگر توافق و وحد بيشتري داشتيم. البته، وحدت مدت ها بود که ناپديد و به گروه هاي پراکنده با باورهاي گوناگون تقسيم شده بود، به باورهايي که همه در اصل يک چيز را ميگويند و هرکدام يک حقيقت را اعلام ميکنند و خود از وحدتشان بي خبرند!
با اين حال امشب، داخل اين عبادتگاه بي نظير، لنگدان خود را در محاصره مردماني از هردين، رنگ، زبان و فرهنگ ميديد، انسان هايي که همه با حسي مشترک به آسمان خيره شده بودند: حيرت! همه آن ها با حيرت يکي از ساده ترين معجزه هاي طبيعت را تحسين ميکردند. انعکاس نور خورشيد روي ستون هاي سنگي!
لنگدان جرياني از تصاوير را در ذهن خود مي ديد، استون هنج، اهرام ثلاثه، غارهاي آجانتا در هند، معبد ابو سمبل، چيچن ايتزا، تمام مکان هاي مقدس در سراسر جهان که در آن مردمان باستان گردهم مي آمدند تا به منظره اي شبيه به آنچه آن ها در حال تماشايش بودند نگاه کنند و از همين حس حيرت و تحسين در خود لذت ببرند.
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













