بالاخره یک وقت متوجه میشویم که والدینمان نمیتوانند خودشان یا ما را نجات بدهند و همه فقط در دل زمان دست و پا میزنیم تا بالاخره جریان آب ما را با خودش می بَرد و به دل دریا میکشد. در نهایت همه رفتنی هستیم.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات میلکان منتشر کرد:
اگر انسان باران باشد، من نم نم بارانم و او رگبار.
مایلز هالتر زندگی بیماجرایی را از سر میگذراند تا این که با آلاسکا یانگ ملاقات میکند.
آلاسکا دختری زیبا و باهوش است که بیشک ذهن پیچیدهای دارد. آلاسکا، مایلز را به دنیای بیپرواییهای خودش میکشاند و قلبش را برای همیشه میرباید. برای مایلز دیگر هیچ چیز مثل قبل نخواهد شد.
نویسنده در نخستین کتاب خود، در جست و جوی آلاسکا، توانسته است لذت و درد زنده بودن و عاشقی را به زیبایی به تصویر بکشد و به همین دلیل مورد تقدیر قرار گرفته است. این رمان با داستان عمیق، طنز آمیز و حزن انگیزش همراه شما خواهد بود.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
کتاب در جست و جوی آلاسکا از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب در جست و جوی آلاسکا از سایت آمازون امتیاز 4.5 از 5 را دریافت کرده است.
• برندۀ جایزۀ مایکل ال پرینتز از انجمن کتابخانههای آمریکا در سال 2006
کتاب در جست و جوی آلاسکا اولین رمان جان گرین، نویسندۀ آمریکایی است که در سال 2005 منتشر شد. گرین بر اساس دوران نوجوانی و تحصیلش در مدرسۀ خصوصی همیشه مشتاق بود تا داستانی معنادار برای بزرگسالان خلق کند و کتاب در جست و جوی آلاسکا را نوشت.
بسیاری مدارس کنتاکی، تنسی و چندین ایالت دیگر تلاش کردند تا خواندن این کتاب را به دلیل مضامین نامتعارف ممنوع کنند.
نویسنده در جست و جوی آلاسکا به خوانندگان نشان میدهد که زندگی در دنیای امروز به عنوان یک نوجوان چگونه است چون اکثر بزرگسالان فکر میکنند زندگی نوجوان غرق در خوشی و شادی است. اما واقعیت این است که نوجوانان بسیار کنجکاو هستند و راههای جالبی برای تجربۀ زندگی پیدا میکنند.
«در طول هفتۀ قبل از جداشدنم از خانواده، فلوریدا و بقیۀ زندگی محدود دوران کودکیام و رفتن به دبیرستان شبانهروزی در آلاباما، مادرم اصرار داشت که برایم مهمانی خداحافظی برگزار کند. حتی اگر بگویم چندان توقعی نداشتم هم زیاد گفتهام. یکجورهایی مجبورم کردند همۀ «دوستان مدرسه» را دعوت کنم. این «دوستان» شامل یکمشت از بچههای تئاتر و شاگردهای درسخوان و عاشق ادبیات انگلیسی میشد که به خاطر الزام اجتماعی، موقع غذاخوردن در سالن ناهارخوری مدرسه کنارشان مینشستم ولی میدانستم که آمدنی نیستند. با این حال، مادرم هنوز هم غرق در این خیال باطل بود که در همۀ این سالها، محبوبیتم در مدرسه را مثل یک راز، پنهان کردهام. مادرم یک کوه دیپ کنگرفرنگی پخت. اتاق پذیرایی را با ریسههای کاغذرنگی سبز و زرد، که رنگهای رسمی مدرسۀ جدیدم بودند، تزئین کرد. دورتادور میز پذیرایی را با بیستوچهار کاغذپران که کاغذرنگی به هوا میفرستند، پُر کرد. و وقتی که آخرین جمعه از راه رسید و من تقریباً بستن چمدانها را تمام کردم، آمد و در ساعت چهاروپنجاهوشش دقیقۀ بعدازظهر کنار من و پدرم روی مبل نشست و با صبوری منتظر رسیدن لشگر مهمانهایی شد که برای خداحافظی با مایلز راه میرسند.»
«به اتاق مطالعۀ بابا رفتم و کتاب زندگینامۀ فرانسو رابله را آوردم. عاشق خواندن زندگینامۀ نویسندهها بودم. حتی نویسندههایی مثل موسیو رابله که کتابهایشان را هم نخوانده بودم. ورق زدم تا جملهای را که با ماژیک فسفری علامت زده بودم، پیدا کنم. بابا هزار بار گفته بود: «هیچوقت توی کتابای من علامت نزن»! اما پس آدم چطور باید جملۀ مورد نظرش را پیدا کند؟ کنار ورودی اتاق پذیرایی ایستادم و گفتم: «همین آقا. فرانسوا رابله. شاعر بود. آخرین کلماتش این بود: «من به جستوجوی شایدِ بزرگ میروم». منم برای همین میخوام برم. چون نمیخوام تا دم مرگم برای شروع جستوجو و پیدا کردن شایدِ بزرگ صبر کنم». همین خیالشان را راحت کرد. دنبال «شاید بزرگ» بودم و آنها هم مثل من خوب میدانستند که این چیزها را نمیشود بین آدمهایی مثل ویل و ماری پیدا کرد. دوباره روی مبل بین مامان و بابا نشستم. بابا بازوهایش را دورم حلقه کرد و مدت زیادی همانجا روی مبل بیحرکت نشستیم تا اینکه بالأخره احساس کردم میتوانم تلویزیون را روشن کنم و بعد هم با هم چیپش و دیپ را به جای شام خوردیم و برنامۀ شبکۀ هیستوری را نگاه کردیم.»
«حالا مثل هر زمان دیگری، وقت خوبیست که اعلام کنم واقعاً زیبا بود. توی تاریکی کنارم نشسته بود. بوی عرق، آفتاب و وانیل میداد و در آن شب که هلال باریک ماه در آسمان بود، فقط سایهای از بدنش و بعضی از جزئيات را میدیدم. ولی سیگار که میکشید، نورِ آن، صورتش را با رنگ قرمز ملایمی روشن میکرد. اما حتی در تاریکی هم میتوانستم چشمهایش را ببینم که مثل زمردی قدرتمند بودند. چشمهایش از آنهایی بود که آدم را وادار میکردند ناخودآگاه، در انجام هر کاری به او کمک کند. فقط زیبا نبود بلکه جذاب هم بود. به پاهایش که انحناهای زیبا داشتند و زیر صندلی به جلو و عقب تاب میخوردند نگاه کردم و به دمپاییهایی که از پاهایش آویزان بودند و ناخنهای پاهایش که لاک شبنمای آبی داشتند. در لحظۀ بین پرسیدن سؤالم در مورد لابیرنت و شنیدن جوابش، درست در همان لحظه به اهمیت انحنای بدن آدمها در هزار نقطۀ مختلف پی بردم؛ از خمیدگی کفپا تا مچ و بعد تا ماهیچۀ ساق پا، از ساقپا تا پهلو و بعد کمر و بالاتنه و گردن و بعد انحنای بینی و پیشانی و شانهها و خمیدگیپشت کمر و باقی انحناها.»
رمان در جست و جوی آلاسکا داستان زندگی یک نوجوان بر اساس زندگی خود نویسنده است. شخصیتها و وقایع ریشه در زندگی خود گرین دارند در حالیکه خود داستان تخیلی است. در جست و جوی آلاسکا داستان زندگی شخصیت اصلی و راوی داستان مایلز هالتر «پاج» است که برای یافتن معنای «شاید بزرگ» به مدرسۀ شبانهروزی در آلاسکا میرود. در جست و جوی آلاسکا رمانی است که نویسنده در آن معنا، غم، امید و روابط جوانان و بزرگسالان را مورد بررسی قرار میدهد.
کتاب در جست و جوی آلاسکا به دو بخش قبل و بعد تبدیل شده است. در واقع مرگ آلاسکا این کتاب را برای راوی به دو بخش تقسیم میکند. مایلز تصمیم میگیرد سال اول دبیرستانش را در یک مدرسۀ شبانهروزی بگذراند. والدینش نگران هستند چون مایلز در مدرسۀ فعلی خود هیچ دوستی ندارد. ظاهراً مایلز تحت تأثیر آخرین کلمات شاعر فرانسوا رابله قرار گرفته و رفتن به این مدرسه را یک ماجراجویی میبیند. بخش اول کتاب شامل ورود مایلز به این مدرسۀ شبانهروزی میشود. مایلز در اینجا با دوستانش چیپ معروف به سرهنگ، مارتین، آلاسکا یانگ و تاکومی هیکو هیتو آشنا شده و تبدیل به دوست صمیمی آنها میشود. در نیمۀ دوم رمان، مایلز و دوستانش برای کشف جزئیات مرگ آلاسکا، به دنبال سرنخهایی میگردند. مایلز نهایت تلاشش را میکند که با مرگ آلاسکا کنار بیاید و بنابراین به آخرین کلمات سیمون دوبووار و معنای زندگی چنگ میزند. در واقع آشنایی مایلز با آلاسکا زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد.
جستوجوی معنا
بعد از مرگ آلاسکا، پاج و سرهنگ شروع به بررسی شرایط پیرامون این رویداد میکنند. در حالیکه پسرها به دنبال پاسخ هستند با غم خود نیز دست و پنجه نرم میکنند و وسواس آنها برای یافتن پاسخ به جستوجوی معنا تبدیل میشود. پاج و سرهنگ میخواهند پاسخی برای مرگ آلاسکا پیدا کنند اما در واقعیت آنها در هزارتوهای رنج خودشان گم میشوند و این همان مفهوم اصلی رمان است. وقتی استاد الهیات آنها، آقای هاید، در کلاسش سؤالی در مورد معنای زندگی میپرسد پاج از این فرصت استفاده میکند تا دربارۀ هزارتوی رنجش بنویسد. او میپذیرد که این رنج وجود دارد و اعتراف میکند گرچه از دست دادن آلاسکا باعث به وجود آمدن این هزارتوی رنج شده اما او نباید دست از گشتن به دنبال معنای «شاید بزرگ» بکشد. پاج به این نتیجه میرسد که باید از طریق غم و اندوه و رنج اجتنابناپذیر به دنبال معنای زندگی خود باشد.
سوگ
وقتی آلاسکا به طرز غیرمنتظرهای میمیرد، این مرگ به شدت بر روی زندگی دوستانش به ویژه پاج و سرهنگ تأثیر میگذارد و این تأثیر بسیار قابل توجه است. بارب دین، محقق ادبی دانشگاه بریتیش کلمبیا به این نتیجه رسیده است که جستوجوی پاسخ در مورد اینکه چه اتفاقی افتاده و چرا، طبیعی است. او همچنین خاطر نشان میکند که جان گرین در نوشتن در جست و جوی آلاسکا به دنبال طرح این سؤال بوده که «چگونه میتوان سختی و بیرحمی زندگی را توجیه کرد وقتی که کسی از طریق اعمال انسانی احمقانه و بیفکر، خودش باعث چنین بیرحمی است؟» پاج و سرهنگ خود را برای مرگ آلاسکا مقصر میدانند چون هیچوقت جلوی آلاسکا را نگرفتهاند تا حین مستی رانندگی نکند. برای همین روند سوگواری آنها با جست و جوی پاسخ مرگ همراه است چون آنها احساس مسئولیت میکنند.
سن بلوغ
در سرتاسر کتاب، وقایعی که مایلز و دیگر شخصیتها تجربه میکنند موقعیتهای معمولی سن بلوغ هستند. نقدهای کتاب اغلب به این موضوع توجه میکنند و به مواردی مانند سوگ اشاره کردهاند که غم و اندوه باعث میشود شخصیتها از منظری جدید و بالغتر به زندگی نگاه کنند. بارب دین همچنین نتیجه میگیرد که شخصیتها در حین بررسی مرگ آلاسکا سریعتر از حد انتظار بالغ میشوند زیرا کاوش در مفهوم هزارتوی رنج برایشان دردناک است و مایلز از طریق سوگواری برای آلاسکا بیشتر دربارۀ خود میآموزد. همچنین بسیاری به نقد دربارۀ نوشیدن مشروبات الکلی و سیگار کشیدن پرداختند اما اغلب معتقدند که بسیاری در گذر از دورۀ نوجوانی دست به چنین تجربیاتی میزنند.
مایلز هالتر (پاج)
مایلز هالتر شخصیت اصلی و راوی رمان است که اشتیاق غیرمعمولی در یادگیری آخرین کلماتی دارد که افراد مشهور پیش از مرگ گفتهاند. او در جست و جوی «شاید بزرگ» به مدرسۀ شبانهروزی کالور کریک میرود. هم اتاقیاش به دلیل قد بلند و هیکل لاغرش به او لقب «پاج» میدهد. مایلز جذب آلاسکا یانگ میشود اما این احساسات متقابل نیست. از روی تعامل با دیگر شخصیتها شما متوجه خواهید شد که مایلز ظاهراً آدمی مستقل، کنجکاو و همچنین بسیار منحصربهفرد است.
آلاسکا یانگ
آلاسکا دختری وحشی، غیرقابل پیشبینی، زیبا و مرموز است که توجه و قلب مایلز را به خود جلب میکند. او همیشه محرم دوستانش است و اغلب در مسائل ممنوعه مثل تهیۀ سیگار و مشروبات الکلی به آنها کمک میکند. او بسیار بیپرواست و در ظاهر این مسئله به طرز زندگیاش برمیگردد. آلاسکا پس از دریافت یک تماس ناشناس در یک تصادف رانندگی میمیرد و نیمۀ دوم رمان بر کشف رمز و رازهای شب مرگ او متمرکز است.
چیپ مارتین (سرهنگ)
چیپ مارتین پنج فوت قد دارد. او بهترین دوست آلاسکا و هم اتاقی مایلز است. سرهنگ مغز متفکر استراتژیک پشت نقشههایی است که آلاسکا میریزد و نام مستعار همه را او انتخاب میکند. خانوادهاش وضع مالی خوبی ندارند. او بسیار نسبت به وفاداری و افتخار وسواس دارد و بهویژه نسبت به مادرش دولورس که در یک تریلر زندگی میکند حساس است.
• کتاب در جست و جوی آلاسکا به دلیل داشتن صحنههای غیرمتعارف در فهرست کتابهای چالشبرانگیز انجمن کتابخانههای آمریکا قرار گرفت و بین سالهای 2010 تا 2019 تبدیل به چهارمین کتاب چالشبرانگیز ایالات متحده شد.
• سریالی کوتاه با اقتباس از کتاب در جست و جوی آلاسکا ساخته شده است. این مینی سریال با کارگردانی جاش شوارتز در سال 2019 پخش شد و برای وفاداری به متن کتاب، مورد تحسین منتقدان و طرفدارن کتاب قرار گرفت. از جمله بازیگران این سریال میتوان به چارلی پلامر، کریستین فروست و دنی لاو اشاره کرد.
شاید یادتان رفته دوران نوجوانی خودتان چطور بوده است اما جان گرین نویسندۀ کتاب معروف «خطای ستارگان بخت ما» بار دیگر قدم به دنیای نوجوانان گذاشته تا چالشهای این دوره از زندگی را به تصویر بکشد و شما را به یاد دوران نوجوانیتان میاندازد. در جست و جوی آلاسکا به طور درخشان تأثیر ماندگار یک زندگی بر زندگی دیگر را شرح میدهد. اگر از خواندن کتاب در جست و جوی آلاسکا لذت بردید به شما پیشنهاد میکنیم کتابهای زیر را نیز بخوانید.
• سیزده دلیل برای این که... رمانی از جی اشر نویسندۀ آمریکایی است. این رمان که تبدیل به سریالی معروف به همین نام شد داستان دختری نوجوان است که پس از خودکشی سیزده نوار کاست از خود برجای میگذارد و دلیل خودکشیاش را در این نوارها توضیح میدهد. او که مورد اذیتوآزار همکلاسیهایش قرار گرفته تصمیم میگیرد خودکشی کند و پس از آن نوارها را برای کسانی میفرستد که او را مورد آزارواذیت قرار دادهاند یا در مقابل آن سکوت کردهاند.
• معجزههای خواربارفروشی نامیا اثر کیکو هیگاشینو داستان سه جوان خلافکار است که بعد از آخرین دزدیشان در خواربارفروشیای پنهان میشوند اما نمیدانند این خواربارفروشی چقدر عجیب است، چه رازهایی دارد و چطور زندگیشان را دگرگون خواهد کرد.
• کتاب لاکپشت رو لاکپشت اثر جان گرین نویسندهٔ آمریکایی است. او این بار با داستانی متفاوت از عشق، انعطافپذیری و قدرت دوستی بازگشته و این رمان را دربارهٔ اختلال روانی خود نوشته است. شخصیت اصلی این داستان دختری به نام آزا است که با اختلال وسواس دستوپنجه نرم میکند. او تصمیم میگیرد با کمک دوستش برای دریافت جایزهای کلان به دنبال میلیاردری گمشده بگردد.
• کتاب به امید دل بستم رمانی عاشقانه اثر لو آندریا کالوئرت نویسندهٔ آمریکایی است که با نام مستعار لنکالی رمانهایش را منتشر میکند. این کتاب داستان زندگی نوجوانانی است که بهخاطر بیماری در بیمارستان بستری هستند و برای تفریح شروع به دزدی از فروشگاههای بیمارستان میکنند.
جان مایکل گرین در سال 1977 به دنیا آمد. گرین نویسندۀ آمریکایی و خالق محتوای یوتیوب و پادکست است. هنگام نوجوانی خانوادهاش به جاهای مختلفی از جمله میشیگان، بیرمنگام، آلاباما و فلوریدا نقلمکان کردند. تحصیلاتش در مدرسۀ راهنمایی لیک هایلند فلوریدا الهامبخش نوشتن رمان در جست و جوی آلاسکا شد. اولین کتاب جان گرین در جست و جوی آلاسکا است. چندین کتاب بعدی جان گرین نیز در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز جای گرفت. محبوبترین رمان جان گرین «خطای بخت ستارگان ما» بود که اقتباس سینمایی از این کتاب نیز رتبۀ اول باکس آفیس را گرفت و موفقیت منتقدانه و تجاری داشت. در سال 2014 گرین در فهرست 100 نفر از تأثیرگذارتین افراد جهان مجلۀ تایم قرار گرفت.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
بالاخره یک وقت متوجه میشویم که والدینمان نمیتوانند خودشان یا ما را نجات بدهند و همه فقط در دل زمان دست و پا میزنیم تا بالاخره جریان آب ما را با خودش می بَرد و به دل دریا میکشد. در نهایت همه رفتنی هستیم.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
واقعا کتاب قشنگ و پر کششی بود و به نظرم به اندازه کافی بهش توجه نشده...
داستان خیلی خوب و پرمعنی داره . عاشقانه و دوستانه است . ترجمه هم خوب و عالیه . حتما پیشنهادش میکنم
داستان قشنگی داره