

وبلاگ خون آشام (2)(باران جیغ بر جاده)
انتشارات هوپا منتشر کرد:
اسم من «مارکوس» است تا شب جشن تولد سيزده سالگي ام .پسري معمولي بودم .تا اين که مامان و بابايم راز بزرگ ، وحشتناک و خانمان براندازي را برايم رو کردند ! گفتند « نيمه خون آشام» هستند!و من هم به زودي به موجودي «نيمه خون آشام » تبديل مي شوم . عجب کابوسي!
فکر ميکني نيمه خون آشام بودن چيز جالبي است؟نه ! اصلا ! ديوانه کننده است! توي اين مدت ، فقط وبلاگم است که به دادم رسيده. اگر آن را هم نداشت .حتما سر به بيابان مي گذاشتم. اوضاع وقتي بدتر شد که توي جنگل اتفاق هاي وحشتناکي افتاد . موجودات مرموزي به چند نفر حمله کردند!
«تالولا» فکر مي کند ابرخون آشام ها پشت اين ماجراها هستند . يک زنجير اسرار آميز دارد که اگر به ابرخون آشام ها نزديک شود داغ مي شود . احساس وحشتناکي دارم .فکر مي کنم هر لحظه ممکن است زنجير داغ شود. . .
کتاب هيجان انگيز ديگري از نويسنده توانا .پيت جانسون .
داستاني عالي .پر هيجان و سرشار از ترس.
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













