شرکت خلاقیت (خاطرات بنیان گذار پیکسار)

انتشارات ميلکان منتشر کرد:
اد کتمول بنيان‌گذار شرکت پيکسار و مديرعامل کنوني پيکسار و ديزني در کتاب جذاب و خواندنيِ شرکت خلاقيت از مسير شگفت‌انگيزي که طي کرده گفته، از رسيدن به رؤياهايش، از ساختن ذره‌ذره‌ي پيکسار و انقلابي که همراه با استيو جابز و جان لستر ايجاد کرده و البته از کارکردن با استيو جابز.
اين کتاب راهنماي خلاق‌بودن است، راهنماي کوتاه‌نيامدن در مسيرِ رسيدن به رؤياها، راهنماي شکست‌خوردن و دوباره‌برخاستن، راهنماي ساختن محصولاتي بي‌نقص از مديري که کتابش را با اين جمله تمام کرده است: عالي‌کردنِ محصول هدف است.
.بخشي از متن کتاب:دوازده سال داشتم و با خانواده‌ام از يک تعطيلات در پارک يلواستون برمي‌گشتيم. پدرم ماشين فورد استيشن واگن ?? زردمان را رانندگي مي‌کرد، مادرم در صندلي جلو بود و من و برادران و خواهرانم در صندلي پشت جمع شده بوديم. ما در يک جاده‌ي مارپيجِ مرتفع، با يک دره‌ي عميق در سمت راست‌مان و بدون هيچ ريل محافظي در حرکت بوديم. ناگهان روبه‎روي‎مان، سَرِ پيچي، يک ماشين ظاهر شد که وارد خطِ ما شده بود. به خاطر مي‌آورم که مادرم جيغ کشيد و پدرم پايش را روي ترمز کوبيد؛ او نمي‌توانست ماشين را منحرف کند، چون دره چند قدم سمت راست‌مان بود. کند‏شدن زمان و يک لحظه سکوت مطلق را به ياد مي‌آورم، پيش از آن‎که ـ بوم! ـ ماشين ديگر به ما برخورد کرد و ماشين‌مان را از کنار مچاله کرد. وقتي لغزيدن‌مان بالاخره تمام شد، بزرگ‎ترها پياده شدند و شروع کردند به داد‎زدن، ولي من فقط همان‎جا ايستادم و به خرابي ماشين‌مان خيره شدم. اگر ماشين ديگر، فقط دو اينچ بيش‎تر به‌سمت ما منحرف شده بود، به جاي کنار ماشين، با سپر جلوي ما برخورد مي‌کرد و ما را مستقيم از روي صخره به پايين پرت مي‌کرد. تهديدهاي جاني مثل اين، معمولاً براي هميشه در ذهن آدم حک مي‌شود. دو اينچ آن‎طرف‌تر پيکساري وجود نداشت.
فروشگاه اينترنتي 30بوک