خود خودم (6)(کیمی قوی میشود)

انتشارات گيسا منتشر کرد:
کيمي جا زده است: (تو را به خدا، بگذاريد برويم!) او حسابي ترسيده. چرا هميشه فريتس که زور مي گويد و گريل که هميشه خرابکاري مي کند راهش را سد مي کنند، او را تهديد مي کنند و هل مي دهند؟ کيمي به زمين نگاه مي کند و کاري نمي کند. اجازه مي دهد آن ها به رفتارشان ادامه دهند. از اين گذشته آنها دو نفر هستند. کيمي کوچک و کوچک تر مي شود –فسقلي، اندازه ي يک موش کوچک- دوست دارد برود توي سوراخ و قايم شود. در هر صورت کاري از دستش ساخته نيست... شايد هم نه، مي تواند کاري بکند؟
کيمي ياد مي گيرد که پنهان شدن هميشه راه حل مناسبي نيست. گاهي لازم مي شود آدم ها از روي سايه ي خود بپرند و از ترس هايشان جلو بزنند. وجود را به ديگران نشان دهند و از خود دفاع کنند، فرياد بزنند: (بس کن!) کمک بخواهند. البته ساده نيست. جرئت و اعتماد به نفس مي خواهد. با کمک مربي و بچه هاي ديگر، کيمي به سفر اکتشافي به سوي گنج هاي دروني خود مي رود. گنج هايي که او را بزرگ و قوي خواهند کرد.
فروشگاه اينترنتي 30 بوک