آخ آخ آخ.... این قسمت از اون نامه ای که واسه معشوقش مینویسه: (( بوی تو مثل بُرگیری یه سِری پاسور محشر، لای انگشتای یه ورق باز حرفه ایه که آس و شاه و بی بی اش رو دونه به دونه توو هر دست سر میاره، میکوبه روو زمین و آدم رو حالی به حالی میکنه. اگه کسی ناغافل بیاد و بفهمه سیگار کشیده ام، میفهمه که تو هم لا به لای این تنهایی خفتگیر، با من جُفت بوده ای. آسِ خشت آوارشده روو سرِ منی...))
سلام به جرات میگم که با هر رمان ایرانی که تاحالا خوندید فرق داره. دست بگیرید دیگه نمیتونید ازش بگذرید. بسیار لذت بخش اجتماعی کمی سیاسی و طنز تلخ با یک زبان بدون رودربایستی. پیشنهاد میکنم از دست ندید.