تنها چیزی که تایلور درباره ی دستگیر شدن در بازار شبانه به یاد می آورد دیدن تارا,دوقلوی شیطانی اش بود.چند ثانیه اول فکر کرد که دارد به انعکاس خودش در ایینه نگاه میکند تا اینکه تارا چشم هایش ر ا باریک کرد وحشتی فلج کننده,طوری تایلور را در برگرفت که روی زمین افتاد.
یک مجموعه خفن با داستانی جالب به شدت پیشنهاد میکنم
وااای بهترین کتاب عمرم نخونین نصف عمرتون رفته