

انتشارات شب خيز منتشر کرد:
نمي توان انکار کرد که هگل به سرشت صرفا منطقي فلسفه اي که تصميم گرفته بود روي آن کار کند و وعده داده بود آن را به هيئت کامل اش برساند به خوبي پي برده بود. اگر او اين (رويه) را رها نکرده بود و اگر اين انديشه را با چشم پوشي مؤکد، با چشم پوشي قاطع از هر چيز ثبوتي عملي کرده بود، آن گاه او گذار قاطع به فلسفه ي ثبوتي را رقم زده بود، زيرا امر منفي، يعني قطب منفي، هيچ کجا ممکن نيست در ناب بودن اش حاضر باشد ولي بي درنگ قطب ثبوتي را اقتضا نکند. اما از آن باز پس نشستن در انديشه ي صرف، در مفهوم ناب، چنان که بي درنگ در نخستين صفحات منطق هگل مي توان تصريح شده اش يافت، با اين ادعا گره خورده بود که مفهوم گويي همه چيز است و هيچ چيز را بيرون از خويش برجاي نمي گذارد.
درختي که ريشه هاي اش را به طرزي عميق در زمين مي برد به خوبي مي تواند اميد داشته باشد که تاج سنگين بار از شکوفه ي خويش را به آسمان برافرازد، اما انديشه هايي که از همان ابتدا خود را از طبيعت جدا مي کنند همانند گياهان بي ريشه اند يا دست بالا مي توان آنها را با رشته هاي سبکي مقايسه کرد که در اواخر تابستان در هوا شناورند، ناتوان از رسيدن به آسمان و ناتوان از دست ساييدن به زمين به واسطه ي سبکي خويش (از متن کتاب)
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













