انتشارات افق منتشر کرد:
هرمان هسه کتاب «دميان» را با فاصله ناچيزي از پايان جنگ جهاني اول نوشت. اين رمان را ميتوان آينه تمامنماي انديشه هسه دانست. از جمله مفاهيمي که در اين رمان به چشم ميخورند، ميتوان به رمانتيسم آلماني، عرفان شرقي و انديشههاي يونگ و نيچه اشاره کرد. اين رمان درباره سالهاي جواني خود هسه است که در صفحات آن، خود را اميل سينکلر مينامد. اين نام در واقع تخلص ادبي هرمان هسه بود.
از متن: افسونشده و مبهوت نشسته بودم. البته هيچ نميتوانستم به کسي مانند خانم ياگلت عشق بورزم، اما افزون بر آن، اين امر اصلا در عقل هم نميگنجيد. به نظر ميرسيد، سرچشمههايي از لذتجويي، دستکم براي مسنترها، وجود دارد که من هرگز خوابش را هم نميديدم. در اين ميان ساز مخالفي وجود داشت که در قياس با باور من نسبت به عشق، حسي سطحيتر و پستتر مينمود، اما واقعيت داشت. زندگي بود و ماجراجويانه مينمود. کسي که کنارم نشسته بود، همه اينها را آزموده و آنها را طبيعي يافته بود.
گفتوگويمان اندکي فروکش کرده و چيزهايي از دست رفته بود. من ديگر آن پسرک رند خوشگفتار نبودم، بلکه ديگر بچهاي شمرده ميشدم که پاي صحبت مردي نشسته است. اما همچنين در مقايسه با زندگي من در چندماه گذشته، اين همصحبتي گرانبها و همچون ميوهاي بهشتي بود. افزون بر اين، همانگونه که رفتهرفته حس کردم، نشستن در اين ميکده و آنچه دربارهاش سخن ميرانديم، هيچيک مجاز به شمار نميآمد. هر کدام از اينها در مذاقم، مزهاي از روح و طغيان داشت.
هنوز نيز آن شب را به روشني به ياد ميآورم. هنگامي که هر دو ديروقت زير سوسوي چراغهاي گازي در شبي خيس و سرد به سوي خانه ميرفتيم، من براي نخستين بار مست بودم. اين وضعيت چندان زيبا نبود. وضعيتي بود آکنده از زجر و عذاب، اما همين در عين حال جذاب بود و شيرين؛ در واقع گونهاي سرکشي و خوشباشيگري، زندگي و روح را در خود داشت. بک، متهورانه، سنگينيام را بر دوش کشيد. هرچند سرزنشکنان و با زباني گزنده، ناشي تازهکار ميناميدم، مرا افتان و خيزان به خانه حمل کرد. موفق شديم از پنجرهاي نيمهباز در راهرو، پنهاني به داخل بخزيم.
فروشگاه اينترنتي 30بوک
اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، نقد و بررسی در جستجوی زمان از دست رفته را نیز بخوانید.
...




شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













