پرنده ها دیگر نمی ترسند

انتشارات نشانه منتشر کرد:

نيلفر غيرمنتظره دست‌هاي نرگيز را در دست گرفت. دست‌هاي نيلفر گرم است. اولين بار است که کسي بي هيچ دليلي روايت زندگي‌اش را براي او بازگو مي‌کند و با تصميمت دست‌هايش را مي‌فشارد. گويي سال‌هاي سال است که اين دست ها به دنبال همديگر مي گشتند. از نگاه نرگيز، نيلفر به چراغي درون دايره‌ي بزرگي مي‌ماند که نورس را در اطراف پخش مي‌کند و نرگيز قادر نيست خود را از تاثير آن رها سازد. حالا که حرف هايي نيلفر را شنيده، مي‌تواند بي‌هيچ هراسي برگردد و به آنچه پشت سرگذاشته نگاهي بيندازد و خوب را از بد، تلخ را از شيرين سوا کند. حتي ميتواند رفتارهاي غلط سليمان را ببخشد. نيلفر با رويت زندگي اش چند و چون انسان بودن و آغاز و ادمه ي مسير را براي نرگيز روايت کرده است.

فروشگاه اينترنتي 30بوک