

انتشارات نيماژ منتشر کرد:
درآوردن لحن متل يا افسانهاي که در کودکي شنيدهايم کار دشواري است. با ضبط کردن صداي راوي پيري و نوشتنش بر روي کاغذ، لحن نخستين بهگمان من پديد نميآيد. لحني که گويندهي افسانه در گذشته براي شنوندهي خردسالش بهکار ميبرد، ميشود لحن نخستين ناميد، صدايي ميان دهان راوي و ماه که در آسمان به راه خودش ميرفت (در زمستان آتش) و گوش کودک. آن صدا در ميان سه عنصر رفت و برگشتي ميکرد و تا شبهاي شب در گوش کودک ميماند و هربار صداي دورشنوندهاي بود تا سالهاي سال.
اين چند افسانه را که در زمان کودکي شنيده بودم به روي کاغذ آوردم. دوباره آنها را از راويان پير و نوجوان شنيدم و باز نوشتم. بسياري ديگر هم بود از افسانه و بازيهاي محلي که در اين دفتر نيامده است. نمونهي دنبالهدار آنها متلهاي «کاگِدولي» بود که هر متل رويداد کوتاهي دارد و مردي بهنام کاگِدولي از دامهايي که در راهش ميگسترند ميگريزد يا کاري ميکند که دامگذار در دام خود گرفتار ميشود. يکي از متلهايي که شاد بود و ترس و اندوه در آن جايي نداشت همين متلهاي کاگِدولي بود.
فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













