

اسرار کاخ مارمولک زده
انتشارات هوپا منتشر کرد:
جادوگر پير با اشتياق از دور به پسرک سلام کرد و گفت: «آه، اينجا بودي؟ بايد تصورش را ميکردم! خيلي وقت است دارم دنبالت ميگردم.»
مهوت آستينهاي رداي سياهش را تا زده بود و با گامهاي بلند از سربالايي بهطرف شاهپور ميآمد. شاهپور با نگراني از خودش پرسيد: «چرا دنبال من ميگشته؟» از وقتي کوچک بود، بهمحض اينکه مهوت نزديک ميشد، سعي ميکرد فلنگ را ببندد. ميترسيد در حضور او خشکش بزند و نداند چه بگويد. سخت است حرفزدن جلوي کسي که اگر از حرفهايت خوشش نيايد، تبديلت ميکند به قورباغه.
ميدانيد دروغها کجا زندگي ميکنند؟
جايي هست که دروغها تبديل به واقعيت شوند و براي آدم دردسر درست کنند؟
چطور ميشود سر از سرزمين دروغ درآورد؟
شاهپور جواب اين سوالها را خوب ميداند، بعد از اينکه سفر پرهيجانش را به سرزمين اسرارآميز دروغ آغاز کرد با هزارويک جور موجود شگفتانگيز و ماجراي باورنکردني روبهرو شد. او فهميد که دروغهاي ريز و درشتي که مردم ميگويند، تا چه اندازه ممکن است خطرآفرين و مشکلساز باشند.
درباره نويسنده: کاتالينا گنسالِس بچهي سوم خانواده است. دو تا خواهر کوچکتر از خودش دارد که وقتي بچه بودند، خيلي دوست داشتند يکي برايشان قصه تعريف کند. اين شد که کاتالينا شروع کرد از خودش قصهساختن و براي آنها تعريفکردن.
نوشتن را از هر کاري بيشتر دوست دارد. براي همين، همهجا خودکار ميگذارد: توي کيفش، روي ميزش، توي جيبش...
تازه، يک دفترچهخاطرات و کلي دفترچهيادداشت هم دارد. توي اين دفترچهها، هم اتفاقهايي را که برايش ميافتد، مينويسد و هم فکرها و ايدههايي که براي داستانهاي جديد به ذهنش ميرسد.
اسرار کاخ مارمولکزده را توي خانهي مادرش نوشت؛ خانهاي با باغچهاي پر از گل و درخت کاج که قبلاً مال پدربزرگ و مادربزرگش بوده. بعضي وقتها ديگر نميدانست داستان را چهکارش کند. فکر ميکرد قصهي تماهش و دومناو و ببري هيچوقت به سر نميرسد، ولي آخرسر فهميد قضيه اين است که اصلاً داستان آنها تمام نميشود.
کاتالينا گنسالِس سال 1976 توي شهر آلباستهي اسپانيا به دنيا آمد. همانجا کنار ساحل مديترانه بزرگ شد و مردمشناسي و تاريخ و جغرافي خواند، منتها خيلي زود متوجه شد که کارش نوشتن است. داستانهاي کوتاه و بلند مختلفي نوشته و با مجلههاي ادبي جورواجوري کار کرده. سال 2012 بهخاطر کتاب اسرار کاخ مارمولکزده جايزهي کشتي بخار براي بهترين کتاب کودک سال را گرفت.
توماس ايخو مدرسه که ميرفت، نه بهخاطر نقاشيهايش، بلکه بهخاطر نوشتههايش مطرح بود. از همان موقعها به شعر و داستان و افسانه علاقه داشت. هنوز هم روي افسانهها کار ميکند، چون عاشق جادو و رمزوراز است. از نوجواني طراحي را شروع کرد. از آن موقع تا حالا مرتب به اين کار ادامه داده. بهنظرش طراحي يک جور داستانگفتن است که نياز به کمي تلاش و کلي تخيل دارد.
توماس ايخو سال 1974 در سالامانکاي اسپانيا به دنيا آمد. رشتهي ارتباطات خوانده و استاد دانشگاه است. از سال 1995 مينويسد و تصويرگري ميکند. تا حالا بيش از پنجاه جلد کتاب تصويرگري کرده، هم براي بچهها و هم براي بزرگترها.
فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این مترجم













