یادداشت های یک گمشده

انتشارات صداي معاصر منتشر کرد :
حسي که به کاوه داشتم متفاوت از ثاني بود ثاني برام عشق خام نوجواني بود کاوه متفاوت بود همان طور که خودش متفاوت بود
کاوه بامزه و مهربان و باهوش در عين حال محکم و گاهي خشن بود اما همه اين ها کاوه واقعي نبود زبان نيش دار ومتلک هاي هوشمندانه اش تمام کاوه نبود
تمام کاوه چيزي بود که در زير اين لايه ها پنهان شده بود مردي که نگران ميشد گاهي کار خير ميکرد ولي اگر کسي بد ميکرد نمي بخشيد شايد ظاهر او غلط انداز بود و بسيار شبيه به ايرج شده بود ولي در درون کاوه کاملا متفاوت بود .
راحت جوش مي آورد و به همان راحتي آرام مي شد کسي بود که براي نزديکانش از ته قلب مايه مي گذاشت ولي نشان نمي داد که چه مي کند . دوست نداشت که نشان بدهد در فکر من است نگرانم است ولي بود اين را از تمام حرکاتش مي خواندم ولي نشان نمي داد
در يک کلام کاوه دوست نداشت که خوب ديده شود نمي دانم اين بد نشان دادن خودش چه سودي به حالش داشت فکر مي کرد اگر محبت اش را نشان دهد يا اگر نشان دهد که کار خوب هم از دستش برمي آد نشان از ضعفش دارد ؟يا شايد هم نمي خواست آن چه که واقعا بود را نشان دهد اما هرچه بود کاوه اي که در اين چند ماه اخير شناخته بودم دوست داشتني بود حتي اگر متلک نيش دار مي گفت و نشان مي داد که بد است و خشن
فروشگاه اينترنتي 30بوک