%20


دفعات مشاهده کتاب
807
علاقهمندان به این کتاب
5
میخواهند کتاب را بخوانند.
0
کتاب را پیشنهاد میکنند
0
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات چشمه منتشر کرد:
ژولیده در را باز کرد. چهارتایی وارد شدند.
مرد پالتوپوش گفت: «سلام ارباب من! آمدیم برای شام آخر. آمدیم که خلاصمان کنی امشب.» دو کیسهی پر از نان و میوه و خوراکیهای دیگر را گذاشت کنار دیوار و کادو حلقهایش را داد دست ژولیده.
زنی که بارانی کوتاه قرمز پوشیده بود گفت: «مَلک! نگو ارباب من، بگو ارباب ما.»
ملک گفت: «باشد ململ جان. واقعاً که چه اسمهایی! ارباب ما، امشب لایق میشویم که ناممان را بگویی و از این بینامی نامهای قلابی دربیاییم؟ نه؟ باشد. اینطور نگاه نکن دیگر، که یعنی اصلاً هیچوقت نخواهی گفت. اگر اصلاً وقت دیگری باشد. حالا، ارباب ما، پالتوم را کجا کثیف کنم؟»
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9786002299109
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
129 صفحه
نوبت چاپ
1
وزن
230 گرم
سال انتشار
1397
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














16٬000 تومان
20٬000
%20