نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات کوله پشتی منتشر کرد:
اگر فرزند شما متهم به قتل میشد چه میکردید؟
«داستان بسیار هوشمندانه نوشته شده است... هیچچیز قابلپیشبینی نیست، هیچکدام از حدسیات درست از آب درنمیآیند.» - نیویورکتایمز
«داستان قتلی پرهیجان و پراحساس... پایان تکاندهندهاش خواننده را وادار میکند هر بار که داستان را به یاد میآورد از ترس زیر پتویش پنهان شود.» - روزنامه پیپِل
اَندی باربِر بیست سال دستیار دادستان منطقه بوده است. او مردی محترم است. در کنار عشقش، یعنی همسرش، لوری و پسرش جیک خوشبخت است. شهر محل زندگی اَندی با وقوع یک جنایت در بهت فرومیرود، در پارکی پوشیده از برگهای پاییزی پسری به قتل میرسد و از آن بدتر اینکه مظنون، پسرِ خجالتی، عجیب و مرموز اندی است. اندی باور دارد جیکوب بیگناه است. همه؟ والدین چنین حسی به فرزندانشان دارند. اما افزایش فشارها، شواهد لعنتی، تردید، رابط خانوادگیِ در حال فروپاشی، اهانت همسایهها، محاکمه، همهی این عوامل پایههای خانوادهی اندی را تهدید میکند. امتحانی نهایی برای والدین: تا کجا حاضر به حمایت از فرزندانتان هستید؟ نوعی امتحان عشق و ایمان است. امتحانی برای اینکه والدین بدانند چقدر فرزندانشان را میشناسند. این امتحان برای مردی با ارادهای آهنین و رازی پنهان، حکم دشوارترین آزمون بیگناهی یا گناهکاری در نوع خود است.
شما تا کجا از فرزندتان حمایت خواهید کرد؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک
دفاع از جیکوب از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.
دفاع از جیکوب از سایت آمازون امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.
• برندۀ جایزۀ منتقدان مجلهٔ استرند برای بهترین رمان معمایی سال 2012
• برندهٔ جایزه بری برای بهترین رمان جنایی سال 2012
• برندهٔ جایزهٔ هامت برای بهترین رمان جنایی سال 2012
• برندهٔ جایزهٔ بینالمللی نویسندگان داستانهای تریلر برای بهترین رمان معمایی
• برندهٔ جایزهٔ هارپر لی برای بهترین داستان حقوقی
• برندهٔ جایزهٔ گودریدز برای بهترین رمان معمایی و هیجانی سال 2012
دفاع از جیکوب رمانی جنایی-حقوقی اثر رماننویس آمریکایی ویلیام لندی است. این کتاب سال 2012 منتشر شد. نویسنده داستان زندگی پدری به نام اندی باربر را روایت میکند که با اتهام قاتلبودن پسر 14 سالهاش روبهرو میشود. برای اندی، مردی با ارادهٔ آهنین و رازی تاریک، این محاکمه یک آزمایش گناه و بیگناهی در عمیقترین معنای آن است. این کتاب پس از انتشار پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز و بهترین کتاب سالِ بوستون گلوب شد.
«یک تریلر جنایی حقوقی که با آثار کلاسیکی مانند «بیگناه فرضشده» اثر اسکات تورو مقایسه میشود... این کتاب غمانگیز و تکاندهنده است.» - آسوشیتدپرس
«شاید نویسندهای هر دهه یکبار رمانی اینچنین جذاب بنویسد... یک تریلر حقوقی تمام عیار در مورد یک دادگاه قتل و نویسنده نشان میدهد که چطور یک خانوادهٔ خوشبخت در عرض یک ثانیه متلاشی میشود. تعلیق بیامان، نثر محسورکننده و پیچشهای تکاندهندهٔ داستان با اثرات بزرگ ادبی قابل مقایسه است. دفاع از جیکوب یک رمان جنایی جذاب و فراموشنشدنی است.» - جوزف فایندر
«دفاع از جیکوب رمانی هوشمندانه، پیچیده و پُر از تعلیق است که هم پیچیدگی و هم شکنندگی خیرهکنندهٔ زندگی خانوادگی را به تصویر میکشد.» - لی چایلد، نویسنده
«قدرتمند... این کتاب در هر صفحهٔ خود نفس شما را بند میآورد.» - لیزا گاردنر
«رمانی غمانگیز، پیچیده و گیرا، بهطوری که امکان ندارد تا پایان کتاب بتوانید آن را زمین بگذارید. استعداد نویسندگی ویلیام لندی خیرهکننده است.» - کارلا نگرز
«از زمان داستان جنایی اسکات تورو، هیچ کتاب جنایی دیگری نتوانسته بود اینچنین مرا حیرتزده کند. دفاع از جیکوب داستانی خیرهکننده، تکاندهنده و از لحاظ احساسی دلخراش است که در آن خواننده به اندازهٔ خانوادهٔ جیکوب در حوادث غرق خواهد شد.» - دیلی میل
دفاع از جیکوب یکی از بهترین تریلرهای جنایی-حقوقی است که ممکن است در عمرتان بخوانید. این کتاب داستان خانوادهای معمولی است که سپس در مقابل مجموعهای وقایع قرار میگیرند و این خانوادهٔ معمولی تبدیل به خانوادهای بدنام میشوند. این کتاب شما را به فکر وامیدارد و از شما میخواهد با خودتان فکر کنید اگر شما جای اندی بودید، حاضر بودید برای فرزندتان حتی اگر گناهکار هم باشد، تا کجاها پیش بروید؟ اگر به داستانهای جنایی علاقه دارید خواندن این کتاب جذاب را از دست ندهید.
«آوریل 2008 بالاخره نیل لوجودِس برایم احضاریهٔ دادگاه را فرستاد تا در حضور هیئتمنصفه حاضر شوم. دیگر خیلی دیر شده بود؛ هم برای آن پرونده، هم برای لوجودِس که هم وجههاش صدمه خورده بود و هم کارش. یک دادستان شاید بتواند مدتی با زخم بیآبرویی زندگی کند؛ اما همکارانش مثل گرگ به او خیره میشوند و درنهایت اگر خیلی در حق لطف کنند، مجبورش میکنند کارش را رها کند. بارها دیدهام دادیاری را که یک روز بیرقیب است و روز بعد فراموش میشود. همیشه از نیل لوجودِس خوشم میآمد (اینجوری تلفظ میشه: لو-جو-دِس). دوازده سال پیش بلافاصله پس از اتمام تحصیل در دانشکدهٔ حقوق به دفتر دادستانی آمد. آن موقع 29 ساله بود؛ کوتاهقد و با موهای کمپشت. کمی هم شکم داشت. دندانهای روی همش مجبورش میکردند دهانش را مثل چمدانی پر از وسیله محکم ببندد؛ به همین دلیل چهرهاش عبوس و درهمکشیده به نظر میرسید. همیشه بعد از او وارد میشدم تا آن چهره را در مقابل هیئت منصفه نبینم. هیچکس آدم ترشرو را دوست ندارد؛ البته خُب دست خودش نبود. مقابل میز هیئتمنصفه میایستاد، کلهاش را تکان میداد و لبهایش را مثل یک خانم معلم یا کشیش ورمیچید؛ گویی حسی هرکدام از اعضای منصفه را قلقلک میداد تا علیهش رأی بدهند.»
«لوری از این راز چه میداند؟ هیچ. آن لحظه که دیدمش، دختری زیبا از خانوادهای یهودی و نجیب بود. اگر حقیقت را میدانست به من نگاه هم نمیکرد؛ بنابراین سربسته و با الفاظ مناسب به او گفتم که پدرم وجههٔ خوبی نداشته و هرگز او را ندیدهام. من مولود عشقی کوتاه و نافرجامم. تا سیوپنجسال بعد همهچیز بر همین منوال بود. از نظر لوری من یتیم بودم. هرگز غیر از این را به لوری نگفتم؛ چرا که از نظر خودم یتیم بودم. مطمئناً پسر بِلادی بیلی باربر نبودم. ماجرای جالبی هم نداشت. زمانی که به دوستدختر که بعدها همسرم شد گفتم پدرم را نمیشناسم، دقیقاً چیزی را گفتم که سالها با خودم تکرار کرده بودم. هرگز قصد فریبش را نداشتم. اگر روزگاری پسر بیلی باربر بودم، در زمانی که لوری را دیدم سالها بود که دیگر پسر بیلی نبودم؛ مگر از نظر قواعد بیولوژیکی. آنچه به لوری گفتم حقیقت نبود؛ اما به واقعیت نزدیک بود. به خودت میگویی خیلی خُب، در طول آن سالها بارها اتفاق افتاد که میتوانستم واقعیت را بگویم. واقعیت این است که با گذر زمان به آنچه به لوری گفتم نزدیک و نزدیکتر میشدم؛ چرا که هرچه بزرگتر میشدم، کمتر پسر بیلی بودم. همهچیز مثل قصه بود؛ داستانی قدیمی که هیچ ربطی به منِ واقعیام نداشت. صادقانه بگویم حتی به آن فکر هم نمیکردم.»
«یکی از خصوصیات مثبت وکلا دیدن بخش خوب آدمهاست. مهم نیست چقدر جرم سنگین و باورنکردنی باشد یا شواهد تا چه حد گناهکاربودن فرد را نشان دهد. وکلا هرگز فراموش نمیکنند موکلانشان مانند بقیه انسانند. همین امر دفاع از هر متهمی را باارزش میکند. نمیتوانم بگویم تابهحال چند بار وکلایی را دیدهام که در دفاع از موکل مستشان یا فردی که همسرش را کتک زده است، به من گفتهاند: «باور کن این بابا آدم بدی نیست.» حتی آدمهای مزدور متکبر با آن کیفهای ساختهشده از پوست تمساح و ساعتهای رولِکس طلایی هم ته دلشان ذرهای رجوع به انسانیت دارند. مجرم هم انسان است؛ مجموعهای از خوبیها و بدیهاست و سزاوار شفقت و همدلی ماست. اما از نظر پلیسها و ما دادستانها همهچیز چندان هم گُلوبلبل نیست. ما نقطهٔ مقابل آنهاییم. ما خیلی زود ننگ و حیله و حتی جنایت نهفته در افراد را پیدا میکنیم. تجربه به ما ثابت کرده است که هرکاری از هرکسی برمیآید. یک کشیش میتواند کودکآزار باشد، یک پلیس کلاهبردار و همسر یا پدری عاشق میتواند نیتی سوء در دل داشته باشد. اتفاقاً دلیل ما هم برای این رفتار همان دلیل وکلاست؛ آنها انسانند.»
اندی باربر به مدت دو دهه دستیار داستان منطقه در نیوتون ماساچوست بوده است. او فردی محترم است که در دادگاه نیز بسیار موفق عمل میکند. در خانه با عشقهای زندگیاش یعنی همسرش لوری و پسر نوجوانشان جیکوب زندگی خوبی دارند. سپس حومهٔ شهر آرام آنها را جنایتی تکان میدهد؛ پسر جوانی در پارکی سرسبز با ضربات چاقو کشته میشود. پرونده به دست اندی میافتد و اندی حین تحقیقات متوجه میشود که بین پسر خودش و پسری که کشته شده خصومتی در جریان است. اما اندی باورش نمیشود که پسر خجالتی، بیدستوپا و مرموز خودش قاتل باشد. تا اینکه اندی اتاق جیکوب را میگردد و چاقویی را پیدا میکند که با توصیف آلت قتاله مطابقت دارد. او با وحشت از دست چاقو خلاص میشود تا اینکه اثر انگشت جیکوب داخل کاپشن پسرک پیدا میشود و اندی را از پرونده کنار میگذارند. با اینوجود اندی مطمئن است که جیکوب بیگناه است اما هر پدر و مادری هم باشد همین تصور را میکند. فشار روی خانواده بیشتر و بیشتر میشود و هر روز شواهد بیشتری پیدا میشود که شک و تردید را وارد خانهٔ آنها میکند و کمکم ازدواجشان نیز متزلزل میشود. حالا دیگر همسایهها نیز با دیدهٔ تحقیر به خانوادهشان مینگرند. محاکمهٔ نهایی نزدیک است و این آزمون نهایی برای هر والدینی است؛ اینکه برای محافظت از فرزندتان تا کجا حاضرید پیش بروید؟ این یک آزمون فداکاری است. آزمایشی برای والدینی تا نشان دهند که واقعاً چقدر فرزندشان را میشناسند.
• اپل تیوی، یک مینی سریال هشت قسمتی بر اساس رمان دفاع از جیکوب با بازی کریس ایوانز، میشل داکری و جیدن مارتل به عنوان شخصیت اصلی ساخت. قسمت اول این سریال در 24 آوریل 2020 برای اولینبار پخش شد و در 29 مه 2020 به پایان رسید. این سریال عموماً نقدهای مطلوبی از سوی منتقدان دریافت کرد و بسیاری بازی بازیگران را ستودند و ابهام و وزن احساسی داستان را تحسین کردند.
• در مصاحبهای با هافینگتون پست، نویسنده عنوان کرد که برای نوشتن این داستان سعی کرده است از هیچ پروندهٔ واقعی استفاده نکند اما همچنین عنوان کرد که پروندههای زیادی الهامبخش جنبههای مختلف این داستان بودهاند.
• کتاب دختر گمشده اثر گیلیان فلین و یکی از پرفروشترین کتابهای جنایی نیویورک تایمز است که تبدیل به فیلم پربینده شد. این کتاب داستان زنی به نام ایمی و شوهرش است که زندگیشان دچار روزمرگی و عادت شده است و هرکدام بهنحوی با آن کنار میآیند. تا اینکه ایمی به طرز ناگهانی گم میشود و متهم اصلی پرونده نیز همسرش است.
• کتاب ما دروغگو بودیم اثر امیلی لاکهارت رماننویس و نویسندۀ آمریکایی است. این کتاب داستان خانوادۀ سینکلر است که ظاهراً ثروتمند و بسیار خوشبخت هستند. آنها هر سال در جزیرۀ پدربزرگشان دور هم جمع میشوند تا اینکه یک سال حادثهای برای یکی از بچههای خانواده پیش میآید. او داخل آب سرش به جایی کوبیده میشود و پس از آن سردردهای میگرنی شدید میگیرد و دیگر به جزیره نمیرود. او پس از چند سال دوباره به جزیره برمیگردد و میخواهد بداند آن سال تابستان چه اتفاقی برای او افتاد اما اعضای خانوادهاش بسیار عجیب رفتار میکنند.
• کتاب چیزهای تیز اثر گیلیان فلین داستان زندگی کمیل پریکر است. روزنامهنگار جوانی که بعد از مرگ خواهرش بسیار زجر کشیده و حالا مجبور است برای تهیۀ گزارشی از قتل به شهر زادگاهش برگردد و به سراغ مادر و خواهر ناتنی 13 سالهاش برود. مادر کمیل زنی سختگیر است که به ندرت احساسی از خود بروز میدهد و با بچههایش مانند عروسک رفتار میکند. کمیل سعی میکند به حقیقت پشت پروندههای قتل برسد و حقیقتی باورنکردنی را مییابد.
ویلیام اسکات لندی رماننویس آمریکایی در 1963 به دنیا آمد. او پیش از اینکه نویسنده شود به مدت هفتسال به عنوان دستیار دادستان منطقهٔ شهرستان میدلسکس در ماساچوست خدمت کرد و تحصیلاتش را در دانشگاه ییل و دانشکدهٔ حقوق کالج بوستون به پایان رساند. اولین رمان او با عنوان Mission Flats در سال 2003 برندهٔ جایزهٔ جان کریسی دَگر (که اکنون به آن نیو بلاد دگر میگویند) شد. او این جایزه را برای بهترین رمان جنایی و اولین رمان جنایی خود از انجمن جنایینویسان بریتانیا دریافت کرد. دومین رمانش با عنوان The Strangle در فهرست نهایی جایزهٔ منتقدان مجلهٔ استرند جای گرفت و بهترین رمان جنایی سال 2007 شد. لندی هماکنون با همسرش و دو پسرش در بوستون زندگی میکند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
اگر به دنبال کتابی در ژانر جنایی هستید اما با فضایی متفاوت به طوریکه خودتان را همانند یک تماشاچی در دادگاه تجسم میکنید و شاهد جدال بین وکیل مدافع و دادستان هستید این کتاب رو بخوانید
برای علاقه مندان به کتابای جنایی و معمایی پیشنهاد میکنم همینطور برای علاقه مندان وکالت و قضاوت داستان درباره خانواده باربر هست که پدر نماینده اول دادستانه اما یک روز با به قتل رسیدن یکی از داش آموزان مدرسه پسرش؛پای جیکوب به پرونده قتل باز میشه و...
👌🏻