

انتشارات کتاب سده منتشر کرد:
گفته بود خوابهاي من درست با واقعيت و بيداري جور در ميآيد. من اول چيزي به خواب ميبينم و بعد در بيداري، عين آن چيزي که در خواب ديدهام، جلوي چشمم ظاهر ميشود. يا به نيتي ميخوابم و در خواب ميبينم بايد چهکار کنم.
با اينکه هيچکس به زبان نياورده بود که از پيرمرد خواب خريده، همه اين حرف را باور کردند. ديگر کسي نه حرف ناروايي پشت سرش ميزد و نه نسبت بدي به او ميداد. احترامي براي او قائل بودند، مثل مردي که با عالم غيب ارتباط دارد. هم واهمهاي به دل همه افتاده بود که نکند دچار خشم او بشوند، هم به او احترام ميگذاشتند. از طرفي، با اين احترام ميخواستند فضاي دوستانهاي به وجود بياورند، شايد لطف او شامل حالشان شد و خوابي به آنها فروخت. به اين خاطر، همه پولي کنار گذاشته بودند تا اگر خبرشان کرد، دستشان خالي نباشد، درست مثل کسي که براي روز مبادا پسانداز ميکند تا آن روز دستش جلوي ديگران دراز نشود. اما تمام بيم و اميد مردم هيچ تاثيري در پيرمرد نداشت.
فروشگاه اينترنتي30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













