یک چیز خوب هم بد نیست

انتشارات هشت منتشر کرد:
داستان‌نويسي هم حکايت عجيبي دارد: همين‌که تمامش مي‌کني، از جاي ديگري سر بيرون مي‌زند. نويسنده اگر اثرش را به مثابه موجودي زنده تضور کند که درست مثل خودش درگير بخت و اقبال است اما پاي در گريز دارد، در آن صورت بايد هر چه در توان دارد خرج کند تا اثرش را به سمت‌وسوي تعالي سوق بدهد. به باور من مهم‌ترين وظيفه نويسنده اين است که طومار داستانش را چنان بپيچد که خواننده با ديدن اتفاق‌ها و رخدادها گمان ساده کند ماجرا همين است و بس.اگر هم نويسنده خود نيز مصمم بر انجام اين امر شد کمابيش به نفع هر دو است. اين هم براي خودش نظريه‌اي است. نويسنده بايد حسي خوشايند در خواننده بيافريند که از نظر من در پرتو جدي گرفتن قهرمان داستان و خواننده عملي مي‌شود نويسنده حق ندارد با فريب‌کاري خود را به حضيض ذلت برساند. هم از اين رو است که مي‌طلبد با خواننده دوست باشد. اين نخستين گام مفيد است و حرف اول و آخر من همين است.
فروشگاه اينترنتي30بوک