از خیرم بگذر

انتشارات اختران منتشر کرد:
چشمم در اومد انقدر حواسم موند پيش تو.حالا لباتو ورنچين.تو ميترسي يه آبي به سرو صورتت بزني؟بيا اين صابون...ببين چه ليز ميخوره...برش دار.. اينجا دلاک نمياد من و تو رو ليف بزنه و چرک ها مون رو لوله کنه... بايد خودمون خودمون رو بسابيم . زود باش بايد بريم ...بوي پهن گرفتيم.بوي انگل... بوي اون بالکن پر سگ... بوي خاطرات يوناتان .بوي سفال و شيروني و جنگل و لونه ي کلاغ گرفتيم.... به خدا هرچي دم دستمون بود رفته زير ناخن هامون...هزار تا ميکروب گرفتيم... الان از زير ناخن هاي من يه هزار پا مياد بيرون ،حالا ببين.اگر درش نياوردم.وقتي ميخندي خيالم تخت ميشه...چي؟ بلندبگو...
چرا اين سوال را پرسيدي؟
کاش يه سوال بهتر ميپرسيدي...مثلا راجع به خودم ميپرسيدي.نه که نميگم...من نميدونم تو چي دلت ميخواد بدوني ،براي ي رازمو بهت بگم؟
که بعدا بري همه جا جارش بزني،بين همه پخشش کني؟بيا وسط حموم همين جا،دهنتو باز کني بگي...براي چي بگم؟خودت بايد بفهمي.نه اينکه بخوام بهت سر کوفت بزنم اما هوشم بد چيزي نيست.من بگم فايده اي نداره .اصلا ببين ... منو باش... هيچ وقت نخواه که يهو از کسي سوال کني،چون اينجوري يعني نميخواي بري تو کنه قضيه ... کنجکاو نيستي ميخواي راحت فضوليت برطرف شه ...يه کم دقيق شو!
فروشگاه اينترنتي 30بوک