نادر و حتی بعید است که بیان حقیقت عین خود حقیقت باشد. به ندرت پیش می آید که کمی پرده پوشی یا کمی اشتباه در آن راه نیابد. ولی اگر رفتار اشتباه باشد و احساس اشتباه نباشد، در این صورت، شاید این اشتباه زیاد مهم نباشد
نظر خود را برای ما ثبت کنید
نشر نی منتشر کرد:
اِما وودهاس دختری است خوش قلب ولی خیالباف که تصور می کند همه ی آدم ها را می شناسد و می تواند سرنوشت آن ها را رقم بزند. به تدریج پرده ی پندار کنار می رود و اِما در جریان حوادث از خودفریبی به خودشناسی می رسد. جین آستین در این رمان اوج هنر طنز خود را به نمایش گذاشته است.
جین آستین در 16 دسامبر 1775 در استیونتن، همپشر، جنوب شرقی انگلستان، به دنیا آمد. او هفتمین فرزند یک کشیش ناحیه بود. در سال 1801 که پدرش بازنشسته شد، خانواده ی آستین به بث نقل مکان کرد. پدر در سال 1805 از دنیا رفت و جین آستین و مادرش چند بار نقل مکان کردند، تا سرانجام در سال 1809 در نزدیکی آلتن در همپشر ماندگار شدند. جین آستین در همین محل ماند و فقط چند بار به لندن سفر کرد. در مه 1817 به سبب بیماری به وینچستر کوچ کرد تا نزدیک پزشکش باشد، و در 18 ژوئیه ی 1817 همان جا درگذشت. نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد. قبل از انتشار آثارش بارها در آن ها دست می برد و بازبینی شان می کرد. چهار رمان عقل و احساس، غرور و تعصب، منسفیلد پارک و اِما به ترتیب در سال های 1811، 1813، 1814و 1816، یعنی در زمان حیات جین آستین منتشر شدند. رمان های نورثنگر ابی و ترغیب در سال 1818، یعنی بعد از مرگ نویسنده به چاپ رسیدند. دو اثر به نام های لیدی سوزان و واتسن ها (ناتمام) نیز از کارهای اولیه ی جین آستین باقی مانده است. او پیش از مرگ مشغول نوشتن رمانی به نام سندیتن بود که قسمت های پراکنده ی آن در دست است. جین آستین در محیطی نسبتاً منزوی زندگی کرد و اوقات خود را بیشتر به نوشتن گذراند. به نظر نقادان، او نبوغی دووجهی داشت: هم طنز قدرتمندی داشت و هم اخلاقیات و روحیات آدم ها را خوب می شناخت. رمان های جین آستین از پرخواننده ترین آثار در ادبیات جهان اند و حدود دویست سال است که نسل های پیاپی با کشش و علاقه ی روزافزون رمان های او را می خوانند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
جین آستن مانند دیگر رمانهایش، در این رمان نیز بر روی روابط عاشقانه و آداب اجتماعی و مسئلۀ ازدواج تمرکز کرده است. چه کسی به چه دلیلی با چه کسی ازدواج خواهد کرد؟ عشق؟ عقل یا ضرورت؟ جین آستن در این رمان شخصیتی منحصربهفرد خلق کرده است. اِما شخصیت اصلی کتاب، دختری ثروتمند است که هیچوقت سختی ندیده و برای همین سرسخت و از خودراضی است. او دائماً سعی دارد دیگران را به وصال هم برساند و این تواناییاش را بسیار دست بالا میگیرد؛ و خطر دخالت در زندگی دیگران را به کل نادیده میگیرد و تصورات و خیالاتش اغلب او را به بیراهه میکشانند.
جین آستن رمان اِما را پس از نقلمکان به چاوتون نوشت و این آخرین رمان او بود که در زمان حیاتش منتشر شد و «ترغیب» آخرین رمان کامل جین آستن، پس از مرگش منتشر شد. با اقتباس از رمان اِما فیلم، سریال و نمایشنامههای زیادی ساخته و نوشته شده است.
اِما رمانی عاشقانه دربارۀ دختری 21 ساله به نام اِما وودهاوس است که با پدرش آقای وودهاوس در هارتفیلد زندگی میکند. اِما وودهاوس دنیا را روی انگشتش میچرخاند. او جوان، زیبا و باهوش است و همچنین ملکۀ صحنۀ اجتماع روستای خود است. زیبایی و هوش اِما او را منحصربهفرد کرده است و بهخاطر مهارتهای همسریابیاش برای دیگران به خودش افتخار میکند. او خودش نیازی نمیبیند که ازدواج کند چون موقعیت خاصی دارد و برای رسیدن به ثروت و جایگاه نیازی به ازدواج کردن ندارد.
داستان اِما از عروسی آقا و خانم وستن شروع میشود که اِما آن دو نفر را با هم آشنا کرده است و از کار خود بسیار راضی است. پس از بازگشت به خانه در هارتفیلد، برخلاف توصیۀ دوستش آقای نایتلی، که همچنین برادرشوهر خواهر بزرگترش ایزابلا است دست از این کار نمیکشد. او که بعد از ازدواج خانم وستن بسیار تنها شده است دوست جدیدی برای خودش پیدا میکند و تصمیم میگیرد هریت را تبدیل به یک زن نجیب کند و حتی سعی میکند ذائقه و نظر هریت را تحت کنترل خود بگیرد. او هریت را متقاعد میکند که رابرت مارتین، کشاورز جوانی را که دوست دارد رها کند و با آقای التون ازدواج کند.
اِما هیچ چیزی از پیشینۀ خانوادگی هریت نمیداند و در نهایت متوجه میشود که متأسفانه آقای التون عاشق اِما - یا حداقل علاقهمند به پول اِما- است. اِما به خواستگاری آقای التون جواب رد میدهد و وقتی متوجه میشود که اِما، هریت را برای او در نظر گرفته بود خشمگین میشود چون هریت را از لحاظ اجتماعی پستتر از خود میداند. هریت دلشکسته و اِما عذاب وجدان میگیرد اما باز هم دست از کارهایش نمیکشد و زمانی که فکر میکند هریت از فرانک چرچیل خوشش آمده، بدون اینکه حقیقت را بداند به تحریک احساسات هریت ادامه میدهد. آقای نایتلی متوجۀ کارهای اِما میشود و او را به تحقیر همسایگان فقیرش متهم میکند ولی آيا اِما دست از کارهایش برمیدارد؟
«خلاصه، دوشیزه تیلر کسی بود که اِما میتوانست همۀ فکرهایش را با او در میان بگذارد. مهر و محبتی که به اِما داشت کاملاً بیشائبه بود. اِما این تغییر اوضاع را چهطور میبایست تحمل کند؟... البته دوستش فقط نیم مایل از او دور میشد، ولی اِما میدانست خانم وستن، حتی اگر فقط نیم مایل از او دور باشد باز خیلی فرق دارد با دوشیزه تیلری که توی خانه بود. اِما با همه امتیازات طبیعی و خانوادگیاش واقعاً وضعیتی پیدا کرده بود که ممکن بود احساس تنهایی بکند و از اینکه همصحبتی دارد غصه بخورد. البته اِما پدرش را خیلی خیلی دوست داشت، ولی پدرش که همصحبتش نبود... نمیتوانست طرف صحبتش بشود، چه موقعی که پای حرفهای جدی بهمیان میآمد و چه موقعی که بگووبخند در میگرفت. اختلاف سنی اِما هم با پدرش کم نبود (آقای وودهاس دیر ازدواج کرده بود) وتازه وضع مزاجی و عادات و رفتار آقای وودهاس هم مزید بر علت میشد، چون آقای وودهاس سراسر عمرش در مورد وضع مزاجیاش وسواس داشت. نه ذهنش را زیاد بهکار میگرفت و نه بدنش را، و بهخاطر همین هم سکنات و وجناتش او را پیرتر از سن و سال واقعیاش نشان میداد.»
«آقای نایتلی مرد فهمیده سیوهفت سالهای بود که نه فقط دوست قدیمی و صمیمی خانواده به حساب میآمد، بلکه قوم و خویش بود. برادرِ بزرگترِ شوهرِ ایزابلا بود. تقریباً در یک مایلی هایبری زندگی میکرد. زیاد به آنها سر میزد و آنها هم از آمدنش خوشحال میشدند، گاهی هم خوشحالتر از حد عادی، بخصوص موقعی که یکراست از لندن از پیش قوم و خویش مشترکشان میآمد. اینبار، بعد از چند روز غیبت، به شام آخر شب رسیده بود، و حالا هم آمده بود هارتفیلد تا بگوید که در خانه میدان برونسویک حال همه خوب است. اتفاق خوبی بود و حال آقای وودهاس برای مدتی بهتر شد. آقای نایتلی آدم سرزنده و بانشاطی بود و همین خودش حال آقای وودهاس را بهتر میکرد. پرسوجوها و احوالپرسیهای مفصل آقای وودهاس درباره «طفلکی ایزابلا» و بچههایش جوابهای کاملاً رضایتبخشی گرفت.»
«همه میگفتند آقای وستن تجدید فراش نمیکند. نه، عزیزم، نمیکند! آقای وستن این همه مدت بعد از ازدواجش عزب مانده، بدون زن و همسر هم زندگیاش راحت میگذرد، مدام یا مشغول کار و بارش توی شهر است یا اینجا وقتش را با دوست و آشناها میگذراند، هر جا هم که میرود از او پذیرایی و استقبال میکنند، همیشه هم سردماغ است... بله، این آقای وستن اگر دلش نخواهد حتی یک شب هم تنها نمیماند. اوه، نه! آقای وستن امکان ندارد تجدید فراش کند. حتی بعضیها میگفتند موقع مردن زنش قول داده بود. عدهای هم میگفتند پسرش و دایی پسرش نمیگذارند زن بگیرد. حرف مفت زیاد میزدند، ولی من به کتم نمیرفت. از آن روز (چهار سال پیش) که من و دوشیره تیلر در مسیر برادوِی به آقای وستن برخوردیم و ناگهان باران گرفت و آقای وستن با نهایت آقامنشی دوید و دو تا چتر از مغازه فارمر میچل قرض کرد و داد دست ما، بله، از همان موقع من تصمیمم را گرفتم. همان موقع نقشه ازدواج را کشیدم.»
اگر به ماجراجوییهای عاشقانه علاقه دارید حتماً کتاب اِما را بخوانید.
جین آستن نویسندۀ انگلیسی است که در سال 1775 به دنیا آمد و در سال 1817 از دنیا رفت. پدرش، جورج آستن کشیش بود و عمدتاً در خانه به او آموزش میداد. او هفت خواهر و برادر داشت و تمام عمر خود را با والدینش زندگی کرد. با اینکه خانوادۀ چندان ثروتمندی نداشت اما بسیار با هم ارتباط خوبی داشتند و همگی تحصیلکرده بودند. جین و خواهرش کاساندرا اکثراً در خانه تحصیل کردند گرچه مدت زمان کوتاهی را در مدرسۀ اَبی گذراندند. رابطۀ جین با خواهرش شاید قویترین ارتباطی بود که در زندگی او وجود داشت. نامههای متعدد او به خواهرش کاساندرا یکی از منابع محققان برای یافتن اطلاعات بیشتر دربارۀ شخصیت جین بود. شاید همین رابطۀ نزدیک مبنای بسیاری از رمانهایی باشد که آستن در آنها به بررسی روابط بین خواهران پرداخته است.
نه جین و نه کاساندرا هرگز ازدواج نکردند با اینحال این وضعیت برای آن زمان غیرمعمول نبود اما ظاهراً موقعیت جین به عنوان یک زن مجرد هیچگاه باعث ناراحتیاش نشد. ازدواج نکردن به او این امکان را داد که بر روی نوشتههایش تمرکز کند. جین داستاننویسی را در سنین جوانی آغاز کرد و اولین رمان خود را در اوایل بیست سالگی به پایان رساند. در 25 سالگی سه رمان نوشته بود و با اینکه کتاب «عقل و احساس» اولین رمان او بود که منتشر شد اما تا سال 1811 موفق نشد آن را منتشر کند. همۀ آثار او به صورت ناشناس منتشر شدند و تنها چند نفر از اعضای خانوادهاش از این موضوع اطلاع داشتند.
در اوایل قرن نوزدهم، انتشار کتاب یکی از معدود راههایی بود که زنان طبقۀ متوسط میتوانستند با آن کسب درآمد کنند و آستن هم از همین طریق توانست کمی درآمد داشته باشد. دو سال بعد، دومین رمان او با نام «غرور و تعصب» در سال 1813 منتشر شد و بسیار محبوب شد و همین رمان به گمنامی آستن پایان داد. رمان بعدیاش «منسفیلد پارک» که در سال 1814 منتشر شد فروش خوبی نداشت و آستن در سال 1816 رمان «اِما» را منتشر کرد و این آخرین رمانی بود که او پیش از مرگش منتشر میکرد. آستن که بسیار بیمار شده بود آخرین رمانش «ترغیب» را در کمتر از یک سال نوشت. رمانهای «ترغیب» و «نورثنگر ابی» پس از مرگ او در سال 1818 منتشر شدند. دو اثر دیگر او به نامهای «لیدی سوزان» و «واتسنها» نیز از کارهای اولیۀ جین بودند که ناتمام باقی ماندند.
به نظر منتقدین جین نبوغی دووجهی داشت؛ هم طنز قدرتمندی داشت و هم اخلاقیات و روحیات آدمها را خوب میشناخت و این دو وجه در نوشتههایش نیز به وضوح دیده میشود. آستن در آثارش اغلب از مفروضات و تعصبات اشراف انگلستان انتقاد میکرد و بین شایستگی درونی افراد و رتبه و دارایی تمایز قائل میشد. با این وجود آستن از بسیاری جهات یک رئالیست بود و انگلستانی را به تصویر کشیده است که در آن تحرک اجتماعی محدود و فاصلۀ طبقاتی شدید بود. ایدههای اجتماعی و تفاوت جنسیتی نیز در آثار آستن نقش دارند.
پیشرفت اجتماعی برای مردان جوان رفتن به ارتش و کلیسا یا حقوق بود اما ارزش در جامعۀ آن زمان برای زنان کسب ثروت بود و تنها از طریق ازدواج میتوانستند به این هدف دست یابند. برای همین آستن در رمانهایش فراگیر بودن ازدواج را هدف قرار داد و به زبانی طنز از آن انتقاد کرد.
رمانهای جین آستن پرخوانندهترین آثار در ادبیات جهاناند و حدود دویست سال است که نسلها پیاپی با کشش و علاقۀ روزافزون رمانهای او را میخوانند.
رضا رضایی در سال 1335 در ساری به دنیا آمد و از سال 1360 تاکنون مترجم فعال ایران بوده است. وی در رشتۀ مهندسی مکانیک تحصیل کرده اما آن را رها کرد. این مترجم قبلاً عضو تیم ملی شطرنج بوده است. او به طور حرفهای آثار ادبی و بهخصوص ادبیات کلاسیک را ترجمه میکند. رضا رضایی همچنین آثار متعددی را در زمینههای علمی، ادبی و فلسفی ترجمه کرده و مقالههایی هم در همین حوزهها نوشته است. رضا رضایی از سال 1385 تا سال 1388 تمام آثار جین آستن را به فارسی ترجمه کرده که نشر نی آنها را چاپ کرده است. او آثار خواهران برونته را نیز ترجمه کرده است.
کتاب اِما از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 و از سایت آمازون امتیاز 4.2 از 5 را به دست آورده است.
در سال 1996 فیلمی به همین نام بر اساس رمان جین آستن ساخته شد که گوئینت پالترو در آن نقش اِما را برعهده داشت.
در سال 2020 فیلمی کمدی-رمانتیک به کارگردانی اوتوم دی وایلد با اقتباس از رمان جین آستن اکران شد. آنیا تیلور جوی در این فیلم نقش اِما وودهاوس را برعهده داشت.
در سال 2009 نیز شبکۀ بیبیسی دراما سریالی کوتاه به همین نام بر اساس رمان جین آستن ساخت که فقط چهار قسمت داشت.
نشر نی کتاب اِما از جین آستن را با ترجمۀ رضا رضایی منتشر کرده است.
جین آستن در رمان اِما برخلاف دیگر رمانهایش شخصیتی خلق کرده که از لحاظ مالی نیازی به ازدواج کردن ندارد و در خانوادهای قدرتمند و ثروتمند زندگی میکند. در واقع بدیهای واقعی در این رمان موقعیت اِما و قدرت داشتن و غرور بیش از حد اوست. او نفوذ بیش از حدی بر دوستش دارد اما میفهمد این قدرت نه تنها شادیای برای دوستش ندارد بلکه باعث آزار او نیز شده است.
در نهایت خواننده میتواند اِما را بهخاطر کاستیهایش ببخشد و از او یاد میگیرد که گاهی مردم اطراف ممکن است بسیار آزاردهنده باشند اما شاید این مسئله دست خودشان نیست.
اگر سرعت مطالعهتان 300 کلمه در دقیقه باشد، میتوانید طی 4 ساعت و 20 دقیقه رمان اِما از جین آستن را به طور کامل مطالعه نمایید.
- غرور و تعصب اثر دیگری از جین آستن نویسندۀ رمانهای عاشقانه است. او در این کتاب به شرح داستان عشق بین آقای دارسی و الیزابت بنت پرداخته است که یکی از آنها گرفتار تعصب و دیگری گرفتار غرور میشود و باید از پس این غرور و تعصب بگذرند تا بتوانند به شادی واقعی برسند.
- بلندیهای بادگیر اثر امیلی برونته رماننویس و شاعر انگلیسی که در آن رئالیسم، رمانتیسم و نمادگرایی گوتیک را با هم ترکیب کرده است و داستانی عاشقانه مملو از کینه، عشق و خصومت خلق کرده است. او در این رمان مضامینی مثل خیر و شر، هرج و مرج، انتقام و خیانت را در مقابل هم قرار داده است و داستانی تکرار نشدنی خلق کرده است.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
نادر و حتی بعید است که بیان حقیقت عین خود حقیقت باشد. به ندرت پیش می آید که کمی پرده پوشی یا کمی اشتباه در آن راه نیابد. ولی اگر رفتار اشتباه باشد و احساس اشتباه نباشد، در این صورت، شاید این اشتباه زیاد مهم نباشد
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
این کتاب رو خوندم ، بسیار کند پیش رفت ، واصلا مجذوب کتاب نشدم ، زورکی تمومش کردم اگر عاشق سبک کلاسیک هستید این کتاب رو بخونید ،از نشر نی
در کل رمان های جین آستین شروع کندی دارن و اول کتاب باید حوصله به خرج بدید تا نویسنده با توصیفات فراوان محیط و شخصیت هارو معرفی کنه.اما دو نقطه حساس در همه ی داستان هاش هست که خواننده رو غافلگیر میکنه.رمان اما هم کتاب جالب و خوبیه.
فکر نمیکنم قلم جین آستین نیاز به تعریف من داشته باشه اما درباره ی ترجمه ، من ترجمه های مختلف رو امتحان کردم و به نظرم بهترین ترجمه ی آثار جین آستین ، ترجمه های آقای رضایی هستن (نشر نی)