شکارچیان مجازی
تخفیف

%20

شکارچیان مجازی (1)(چشم ذهن)(پرتقال)

(18)
نویسنده:

1,690,000ریال

1,352,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
1398

علاقه مندان به این کتاب
19

می‌خواهند کتاب را بخوانند
2

کسانی که پیشنهاد می کنند
8

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب شکارچیان مجازی

انتشارات پرتقال منتشر کرد:
ویرنت به شما تجربه ی غوطه ور شدن ذهن و بدنتان در دنیایی مجازی را ارائه می دهد و هر چه توانایی هایتان در هک کردن بیشتر باشد،بازی برایتان هیجان انگیزتر می شود.چرا باید به خودتان زحمت بدهید و از قوانین پیروی کنید در حالی که بیشتر این قوانین احمقانه هستند؟
ولی بعضی از قوانین به دلیل خاصی ایجاد شده اند.
برخی از تکنولوژی هابیش از آن خطرناک هستند که بشود با آنها شوخی کرد.حالا بازیکنی دارد دقیقا همین کار را می کندو نتایج کارش کشنده است.
دولت می داند برای گرفتن یک هکر،به هکر دیگری نیاز دارد. آن ها از قبل مایکل را زیر نظر داشته اند. اگر مایکل چالش آن ها را بپذیرد باید از رادار ویرت نت خارج شود.به کوچه های پشتی و گوشه های مخفی سیستم که چشم هیچ انسانی هرگز به آن نیفتاده برود و احتمال دارد که مرز میان بازی و واقعیت برای ابد محو شود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (5)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • علی ظهرابی
    • پاسخ به نظر

    جلد یکش که خوب بود

  • تصویر کاربر

    • فریبا محمودی
    • پاسخ به نظر

    این کتاب حرف نداره و داستانش خیلی جذابه

  • تصویر کاربر

    • علیرضا رحیمی
    • پاسخ به نظر

    پیشنهاد میشه. جذاب و سرگرم کننده

  • 1
  • 2

بریده ای از کتاب (2)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • علی ظهرابی
    • 0

    صدای جنگ گیرین لند به سرعت قطع شد.تونل ساکت بود انگار که دری پشت سرشان بسته شده باشد.مایکل وقتی به پشت سر نگاه کرد دید که همین اتفاق افتاده.خندقی که از ان گریخنه بودند دیگر انجا نبود.به جایش تنها همان درخشش بنفش عجیب بود.

  • تصویر کاربر

    • فریبا محمودی
    • 0

    درِ زیرزمینی در کار نبود و زمین هم فرو نرفت. در عوض در حینی که همه چیز در اطراف ادامه داشت بدنش غیرمادی و شفاف شد و مایکل فرو رفت و مردم رقصان در اطرافش به سمت آسمان بالا رفتند. فوراً به پایین نگاه کرد و دید پاها و بالا تنش مانند روحی از میان کاشی های مشکی براق رد شدند.

عیدی