

انتشارات ايجاز منتشر کرد:
به جهان من بيا
برايت يک فنجان چاي ريخته ام
جهانم را به نظاره بنشين
جهاني که سراسر بازي نور است و تاريکي، شب و روز، گرمي و سردي
هم خورشيد سوزان را در خود جاي مي دهد و هم پر است از سياره هاي سرد و خاموش
اين تمام جهان من است… تمام من
چيزي جدا کردني نيست، من شيفته ي اين جهانم با تمام سردي ها، خاموشي ها و تاريکي هايش چرا که باور دارم اين تاريکي شب است که به ستاره ها مجال درخشش مي دهد.
پس شب بستر زيبايي است براي درخشيدن و من مشتاق سفر در اين جهان اسرارآميز که روزي جست و جوي آرامش سفرم را از زمين و شهر به شهرش تا آسمان و کهکشان به کهکشانش آغاز نمودم.
و آنقدر گشتم که به دروازه هاي قلبم رسيدم و از آنجا سفر حقيقي من آغاز شد
به فنجان من نگاه کن و آن را بنوش
اين فنجان از قلب من پر شده
و قلب من از جهان
و اينگونه شد که
تمام جهان در من است
باور من شد
فروشگاه اينترنتي 30 بوک




شاید بپسندید














از این نویسنده













