نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات مایا منتشر کرد:
صلاح آمد.در خانه ی کوچک پدرش در اسکو دار می ماند.زمان زیادی بود که یکدیگر را ندیده بودند. برای کار کردن در راه آهن،به زودی به ازمیر می رفت.مدحیه با شنیدن این خبر ناراحت شد.اما صلاخ برای خوشحال کردن عفیفه خبرهای خوبی داشت.مرد جوان که از ترس پدرش سراغ آنها را نمی گرفت،آنچه بر سر عفیفه آمده بودرا به طور کامل می دانست.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.