رستگاری در ماه نوامبر

انتشارات فلات منتشر کرد:

کتاب راجع به جواني است که توهم منجي گونه دارد و شديدا از جامعه و اطرافيانش متنفر است و به تنها چيزي که فکر مي کند کشتن و انتقام است

شخصيت اصلي با فلش بک هايي که به گذشته مي زند،خاطراتش را مرور مي کند و در اين حين با گروهي از افراد آشنا مي شود و زندگي اش دچار تغيير و دگرگوني مي شود


بخشي از کتاب:
براي اولين بار در زندگي ام احساس مي کنم ديده مي شوم و مي توانم حرف بزنم....زيباترين حس دنيا....بدون هيچ قضاوتي حرف مي زنم و حرف مي زنند و فحش مي دهيم و ارام مي شويم...فرقي نمي کند کجا...فقط و فقط حرف مي زنيم...از هر چيزي ....از چيزهايي که در هيچ جمعي نمي توان از ان سخن گفت و هيچ جامعه ايي ان را نمي پذيرد.هرجايي که گير مي اوريم مي نشينيم و حرف مي زنيم و خون در رگ هايمان جاري مي شود

انگار خدا در جهنم رو باز کرده و گفته بياييد برترين نژاد دنيا،من شما رو بهترين در دنيا آفريدم ولي چون بالاترين ايد و هيچ چيز و هيچ کس و هيچ چيز بهتر و بزرگتر و فرهيخته تر از شما نيست، هرجايي از ايران باشيد بايد توي گرما جزغاله بشيد... قاعدتا بايد ادبي حرف بزنه، کاري ندارم چند وقتي هست باهاش خيلي مشکل پيدا کردم و شديدا ازش انتقاد دارم.اون هم نقد هاي من رو مي پذيره و شعله هاي اين جهنم رو زياد تر مي کنه.... همه چيز به شخص من بر مي گرده و مشکلي که با من داره.اگر توي قطب هم برم سر چند سال همه چيز آب مي شه.

فروشگاه اينترنتي 30بوک